پـرتویـی از نام سوره های قرآن کریـم :::: A beam of the name of quran sura's

آشنایی با نام، معانی و نام گذاری سوره های قرآن مجید :::: Familiar names, meanings and name of the Holy Quran Sura

پـرتویـی از نام سوره های قرآن کریـم :::: A beam of the name of quran sura's

آشنایی با نام، معانی و نام گذاری سوره های قرآن مجید :::: Familiar names, meanings and name of the Holy Quran Sura

نازعات79

ســوره نـازعـات [آنها که از روى قوت مى کشند] (فرشتگان گیرنده جان)

     در این سوره با قسمتهاى مؤکدى که ارتباط با مسأله معاد دارد و روى تحقق این روز بزرگ تاکید مى کند و در ادامه از مناظر هول انگیز و وحشتناک آن روز و اشاره کوتاهى به داستان حضرت موسى و سرگذشت فرعون و نمونه هائى از مظاهر قدرت خداوند که دلیلى براى امکان معاد و حیات بعد از مرگ است بیان میشود آشنا میشویم.

     انتخاب نام این سوره به نام نازعات به خاطر تعبیر از اولین آیه این سوره است. در آغاز این سوره به پنج موضوع مهم قسم یاد شده است و هدف از این سوگندها بیان حقانیت و تحقق مسأله معاد و رستاخیز است .

     «نازعات» فرشتگانى هستند که جان مردم را هنگام مردن «نزع» مى کنند و از اجساد بیرون مى کشند. یعنى فرشتگانى هستند که مأمور قبض ارواح کفار و مجرمانند که آنها را به شدت ازبدنهایشان بیرون مى کشند .

     ارواحى که هرگز حاضر به تسلیم در برابر حق نبودند که تاکید بر این موضوع نیز در کلمه «غرقا» است که مصدرى است که چون زوائدش حذف شده مطلب را بیشتر تاکید مى کند و تقدیر آن است. یعنى سوگند مى خورم به فرشتگانى که در کندن جانها از بدنها اغراق مى کنند و به سختى آنرا مى کَنند .

     «نزع» از «نازعات» عبارت است از اینکه شروع شود به نزول به طرف هدف آنهم به شدت وجدیت و « نشط» از «ناشطات» عبارت است از خروج از موقفى که دارند به طرف آن هدف و «سبح» از «سابحات» عبارت است از شناختن و سرعت گرفتن بعد از خروج و به دنبال  آن سبقت گرفته و اَمر آن موجود را به اذن خدا تدبیر مى کنند.

«مقصود از «نازعات» چیست؟ نازع از ماده «نَزْع» و «نزوع» هر دو آمده است، چون در زبان عربی هم نزوع داریم و هم نزع. نزع، کندن را می گویند، به شدت چیزی را [جدا کردن. ] مثل اینکه چیزی به چیزی چسبیده باشد بعد شما با فشار آن را بکَنید. الآن هم در اصطلاح عرفی و عوامانه خودمان حالت احتضار را حالت نزع می گویند. سعدی هم می گوید: «پیرمردی به نزع می نالید.» حالِ جان کندن را حالت نزع می گویند.

ولی نزوع، بر عکس، روی آوردن است، نه روی آوردنِ به زور، بلکه روی آوردنِ به میل. مثلاً گرایش به یک طرف را در زبان عرب نزوع می گویند. کلمه غَرْقا همان مفهوم قوّت و شدت را می دهد. اینجا اگر ما نازعات را از ماده نزع بگیریم- که بعضی از مفسرین گرفته اند- معنای آیه این است که: سوگند به آن نزع کنندگانْ به شدت. گفته اند اینجا مقصود حالت موت انسان است، البته انسان کافر، انسان غیر مؤمن. آن حالتی که برای تحویل گرفتن او می آیند و آن حالت جدا شدن روح از بدن آنچنان سخت و شدید است که مثل این است که بخواهند دو شیئی را که به شدت به هم چسبیده اند به زور از یکدیگر جدا کنند. این همان سختی جان کندن غیرمؤمن یا کافر است چون او رویش به طرف دنیاست و به دنیا و مادیات چسبیده به تمام معنا. وقتی می خواهند این به دنیا چسبیده را از دنیا بیرون ببرند، خدا می داند که چه شدتی دارد!

بر عکس، وَ اَلنّاشِطاتِ نَشْطاً. ملائکه ای و فرشتگانی که به آسانی و به رفق با خود می برند.

گفته اند این آیه ناظر است [به گروهی دیگر از ملائکه.] اینها هم گروهی از ملائکه هستند که مأمور قبض ارواحند ولی اینها مأمور قبض ارواح مؤمنین هستند. روح مؤمن بیش از مقداری که به این دنیای مادی تعلق داشته باشد خودش را به عالم دیگر بسته، خدا را دوست دارد، پیغمبر را دوست دارد، اولیا را دوست دارد، عالم آخرت را دوست دارد. وقتی که ملائکه می آیند و آن دنیا به او ارائه داده می شود خودش به آسانی و سهولت و با شوق آماده رفتن است.

بعضی گفته اند از اول وَ النّازِعات سوگند به همان مطلق ملائکه است نه فقط ملائکه ای که روحها را به سختی می کَنند و ملائکه ای که آن روحهای دیگر را به سستی و آسانی و رفق [می برند.] چون در قرآن می فرماید امر خداوند به ملائکه می رسد و ملائکه امر الهی را در عالم اجرا می کنند، وَ النّازِعاتِ اشاره به این است: سوگند به فرشتگانی که تا امر خدا می رسد نزوع می کنند به شدت، یعنی رو می آورند برای انجام امر. وَ اَلنّاشِطاتِ نَشْطاًبا نشاط کامل به سوی مأموریتشان می شتابند. وَ السّابِحاتِ سَبْحا به سرعت حرکت می کنند. فَالسّابِقاتِ سَبْقاًبر یکدیگر پیشی می گیرند. فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراًتا در نهایت امر، امر الهی را در عالم انجام می دهند و عالم را تدبیر می کنند.» (مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 311)

   (وَالنَّازِعَاتِ غَرْقاً) بنابراین «نازعات» یعنى آنها که بیرون مى کشند. «غَرْق» و «غَرَق» دو معناى متفاوتى دارند. غَرَقْ به معناى غرق شدن در آب است. بنابراین استعمال غَرْق در این گونه موارد صحیح نیست، بلکه عبارت صحیح غَرَق است. همان گونه که در داستان غرق شدن فرعون در رود نیل مى خوانیم: (حَتَّى إِذَا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ).( یونس، آیه 90) نتیجه اینکه غَرَقْ به معناى غرق شدن در آب است.

امّا غَرْق به معناى انجام کارى با شدّت تمام است. در قدیم که از تیر و کمان در جنگها و شکارها استفاده مى کردند هر گاه شخصى تیر را در کمان مى نهاد، و با تمام قدرت زه را به عقب مى کشید، تعبیر به غَرْق و إغراق مى کردند. اصطلاح «إغراق» که هم اکنون در بین مردم متداول است نیز از همین ریشه است، و معناى آن این است که تمام توانش را براى تفهیم منظورش بکار مى گیرد.

با توجّه به آنچه در تفسیر دو لغت «نازعات» و «غرق» گفته شد معناى آیه شریفه چنین مى شود: قسم به آن گروه از فرشتگان که با شدّت و خشونت، و با قدرت تمام ارواح بدکاران و مجرمان را از بدن آنها جدا مى کنند.

«(وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطاً)، قسم به فرشتگانى که به ملایمت و آرامى روح بندگان صالح و شایسته خدا را قبض مى کنند». این آیه شریفه درست نقطه مقابل آیه قبل است.

«(وَالسَّابِحَاتِ سَبْحاً)، سوگند به فرشتگانى که پس از قبض ارواح، شروع به حرکت و پرواز مى کنند، تا ارواح قبض شده را به عالم ملکوت ببرند».

«(فَالسَّابِقَاتِ سَبْقاً)، قسم به فرشتگانى که به هنگام پرواز به عالم ملکوت و در حال حمل ارواح، از یکدیگر سبقت مى گیرند، و قصد دارند زودتر به مقصد برسند».

«(فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْراً)، سوگند به ملائکه و فرشتگانى که عهده دار تدبیر امور جهان هستى هستند، و به فرمان پروردگار جهان را اداره مى کنند».

 لذا پیام قسم هاى مذکور این است که: اى انسان! خداوندى که قادر است این همه فرشتگان را با مأموریّتهاى متفاوت خلق کند، او قادر بر معاد و بازگرداندن حیات و زندگى به انسانهاى مرده پس از رستاخیز نیز خواهد بود.

به تعبیر دیگر، پیام نخست این قسم ها قدرت مطلقه و سیطره کامله حضرت حق بر تمام جهان هستى، و همه امور از جمله زنده کردن مردگان است، و اینکه معاد چیز غریبى نمى باشد. شبیه این مطلب در آیات زیادى از قرآن مجید به چشم مى خورد، از جمله در آیات پایانى سوره یاسین مى خوانیم:

روزى عربى بیابانى، در حالى که استخوانى پوسیده در دست داشت، خدمت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) رسید. آن مرد در جلوى چشمان حضرت، استخوان پوسیده را خرد کرد، و روى زمین ریخت، سپس خطاب به حضرت عرض کرد: چه کسى مى تواند این استخوانهاى پوسیده را دوباره زنده کند؟!

خداوند متعال در پاسخ او، خطاب به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمود:

«(قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِى أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّة وَهُوَ بِکُلِّ خَلْق عَلِیمٌ)، بگو: «همان کسى آن را زنده مى کند که نخستین بار آن را آفرید، و او به هر مخلوقى داناست».(بحارالانوار، ج 32، ص 241 و ج 41، ص 7)

آیا کسى که آسمانها و زمین را آفریده، نمى تواند همانند انسانهاى خاک شده را بیافریند؟! خداوند براى آفرینش چیزى نیاز به مقدّمات و تهیّه کردن شرایط و اسباب و لوازم ندارد، بلکه هر گاه آفرینش چیزى را اراده کند، کافى است بگوید: «موجود باش!»( نهج البلاغه، خطبه 193) آن نیز بى درنگ موجود مى شود. بنابراین شکى در قدرت خداوندى که مالکیّت و حاکمیّت همه چیز در دست اوست، و همگان به سوى او باز مى گردند، نداشته باشید.

نتیجه اینکه اوّلین پیام سوگندهاى پنجگانه، یادآورى قدرت خداوند بر همه چیز از جمله معاد است.

پیام دیگر این قسم ها توجّه به مرگ و مسأله قبض روح است. خداوند مى خواهد در سایه این قسم باور انسانها را نسبت به مرگ تقویت کند، تا این باور عامل تربیتى مهمّى براى وى گردد. انسان باید بپذیرد که لحظه بسیار حسّاسى بنام مرگ را در پیشرو دارد، و جملاتى مانند «خدا نکند»، «دور از جناب شما»، «گوش شیطان کر» و مانند آن تعارفاتى بیش نیست، که گاه انسان را از این حقیقت بى چون و چرا غافل مى کند. مرگ حقیقتى است انکارناپذیر، که دیر یا زود دامنگیر ما خواهد شد. و به قول معروف «شترى است که در خانه همه خوابد» ممکن است دیر و زود داشته باشد، امّا قطعاً سوخت و سوز ندارد.

مردم به هنگام مرگ و جان دادن بر دو دسته اند: عدّه اى با خشم و غضب و شدت مأموران مرگ روبه رو مى شوند، و به سختى جان مى سپارند، همان گونه که در سوگند اوّل اشاره شد. و دسته دوم با استقبال و خوشرویى و ملایمت و ملاطفت قابضان ارواح مواجه مى شوند، همان طور که در سوگند دوم شرح آن داده شد.

دو آیه دیگر از قرآن مجید نیز مؤیّد ادّعاى فوق است. توجّه کنید:

در آیه 27 سوره محمّد چگونگى قبض روح مجرمان بدین صورت ترسیم شده است:

«(فَکَیْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلاَئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ)، حالِ آنها چگونه خواهد بود هنگامى که فرشتگان (مرگ) بر صورت و پشت آنان مى زنند (و جانشان را مى گیرند)؟!»

و در مورد چگونگى قبض روح مؤمنان در آیه 32 سوره نحل مى خوانیم:

«(الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ)، همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را مى گیرند در حالى که پاک و پاکیزه اند، به آنها مى گویند: «سلام بر شما! وارد بهشت شوید بخاطر اعمالى که انجام مى دادید».

حقیقت این است که مرگ چیز وحشتناکى نیست، بلکه اعمال ما وحشتزاست، آینده تاریکى که براى خود ساخته ایم، مرگ را کریه جلوه مى دهد. اگر آینده روشن بود، از مرگ باکى نبود.

در تفسیر دیگری بیان از مجاهدان راه خدا به میان آمده:

 (وَالنَّازِعَاتِ غَرْقاً)، قسم به گروههاى مجاهدان در راه خدا، که از خانه و زندگى و زن و فرزند و جاذبه هاى دنیا به شدّت دل کنده، و تصمیم مى گیرند در جبهه جنگ شرکت کنند.

(وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطاً)، سوگند به مجاهدانى که پس از تصمیم به جهاد، آهسته آهسته رو به سوى میدان جنگ مى آورند، و براى رضاى پروردگار بدان سمت حرکت مى کنند.

(وَالسَّابِحَاتِ سَبْحاً)، قسم به جهادگرانى که کم کم به حرکت خود سرعت مى بخشند و گامها را محکمتر بر مى دارند و با عزمى راسخ به حرکت خویش ادامه مى دهند.

(فَالسَّابِقَاتِ سَبْقاً)، مجاهدانى که نه تنها مسیر خویش را انتخاب کرده و با عزم و اراده قوى به آن سو حرکت مى کنند، بلکه در رسیدن به قرب الى الله جهت مواجهه با دشمن از دیگر همرزمان خویش سبقت مى گیرند.

(فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْراً)، سوگند به رزمندگان مخلصى که امور جنگ و جبهه را تدبیر مى کنند، دشمن را شناسایى نموده، و براى هر قسمتى از میدان نبرد به مقتضاى شرایط آن تاکتیک خاصّى اجرا مى کنند. سنگرها را مستحکم نموده، تا در برابر هجومهاى احتمالى دشمن تاب مقاومت داشته باشند. پست هاى نگهبانى مناسب، و همچنین کمین هاى ایذایى و شناسایى مى گذارند. و خلاصه نسبت به همه امور جنگ برنامه ریزى مى کنند.

طبق تفسیر دوم سوگندهاى پنجگانه در مورد مجاهدان راه خدا و کارهاى آنهاست.

برخى نیز معتقدند که قسمهاى مذکور در مورد مرکب و اسبهاى جنگجویان و رزمندگان است. اسبهایى که بخاطر گام نهادن در جبهه جنگ، و حمل دلاور مردان عرصه هاى خون و شهادت، آن قدر ارزش و اهمیّت پیدا کرده که خداوند به حالات مختلف آنها قسم خورده است، همان گونه که در سوره عادیات نیز به اسبهاى میدان نبرد سوگند یاد شده است.

ولى به اعتقاد ما با توجّه به قسم پنجم (فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْراً) سوگندهاى مذکور مربوط به مجاهدان و رزمندگان است، نه اسبهاى آنها، زیرا مرکبها که توان تدبیر امور ندارند، بلکه این مجاهدان هستند که برنامه ریزى مى کنند. بنابراین، سوگندهاى پنجگانه مربوط به مجاهدان است، و از آنجا که جهاد با دشمن از دیدگاه اسلام اهمیّت ویژه اى دارد، خداوند نه تنها به مجاهدان، بلکه به حالات مختلف آنها نیز سوگند یاد کرده است. در نوع دوم از سوگندها استفاده مى شود که جهاد در جهان بینى توحیدى اهمیّت فراوانى دارد. جهاد موجب عزّت و قدرت و شوکت مسلمین، و باعث ضعف و شکست و حقارت دشمنان دین است. به همین جهت دشمنان تلاش گسترده اى مى کنند که فرهنگ جهاد را از مسلمین بگیرند. و از جمله این تلاشهاى مذبوحانه توصیه آنها به کشورهاى اسلامى مبنى بر حذف آیات مربوط به جهاد و شهادت و ذمّ یهود از کتابهاى درسى دانش آموزان و دانشجویان است! و این مطلب اهمیّت فوق العاده جهاد و شهادت را آشکار مى سازد.

  بنابراین اینها همه سوگند به پُستى است که ملائکه دارند و وضعى است که در هنگام انجام مأموریت به خود مى گیرند از آن لحظه اى که شروع به نزول نموده تا آخرین وضعى که در تدبیر امرى از امور عالم ماده به خود مى گیرد.

     و اینها همه اشاره است به نظامى که تدبیر ملکوتى در حدوث حوادث دارد و اشاره است به تدبیر ربوبى که در این عالم ظاهر میشود و در تدبیر ملکوتى حجتى است بر مسأله جزاء و بعث و روز رستاخیز همچنانکه تدبیر امور دنیوى مشهود نیز حجتى است بر آن. و یکى از علائم حدوث آن هم ذکر همین نشانه ها است که خداوند به آنها سوگند یاد نموده است و از جمله آنها که خداوند سوگند یاد کرده به «نازعات» یعنى فرشتگان گیرنده جان است که این سوره نیز بنام «نازعات» نامگذارى شده است. 

                                     

                                      برای ارائه نظرات خود اینجا را کلیک کنید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد