ســوره معـارج [نردبان ها، رتبه هاى بالا برنده](آسمانها)
این سوره مبارکه گاهی به اعتبار آیه اولش سوره«سال» خوانده میشود و گاهی به اعتبار یک کلمه که در این سوره آمده است سورة «معارج» نامیده میشود.
این سوره ابتدا از عذاب سریع کسى سخن مى گوید که بعضى از گفته هاى پیامبر را انکار کرد و گفت اگر این سخن حق است عذابى بر من نازل شود و نازل شد.
در ادامه بحث راجع به قیامت و حالات کفار و صفات انسانهاى نیک و بد است و انذار به مشرکان و منکران و مسائل مربوط به رستاخیز به میان آمده است.
هنگامى که رسول خدا(ص)، على (ع) را در روز عید غدیر خم به خلافت منصوب کردند چیزى نگذشت که این مسأله در بلاد و شهرها منتشر شد و «نعمان ابن حارث قهرى» خدمت پیامبر آمد و عرض کرد: تو به ما دستور دادى شهادت به یگانگى خدا و اینکه تو فرستاده او هستى دهیم و ما هم همه اینها را نیز پذیرفتیم اما با اینها راضى نشدى تا اینکه این جوان یعنى على (ع) را به جانشینى خود منصوب کردى آیا این سخن از ناحیه خودت است یا از سوى خدا؟ پیامبر فرمودند: قسم به خدائى که معبودى جز او نیست این از ناحیه خداست.
نعمان روى برگردانید در حالیکه مى گفت: خداوندا اگر این سخن حق است و از ناحیه تو است سنگى از آسمان بر ما بباران. اینجا بود که سنگى از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت همین جا آیه هاى سوره معارج نازل شد. قرآن کریم نام این جریان و شبیه آن را«استعجال به عذاب» میگذارد.
لذا یکى از توصیفهائى که براى خداوند ذکر شده است «ذى المعارج» است. چون خداوند مقامات مختلفى براى فرشتگان قرار داده که با سلسله مراتب به سوى قرب خدا پیش مى روند و این فرشتگان هستند که مأموریت عذاب کافران و مجرمان را دارند. همانطور که بر ابراهیم خلیل نازل شدند و به او خبر دادند که ما مأمور نابودى قوم لوط هستیم.
«معارج» جمع «معرج» است که مفسرین آنرا به آلت صعود یعنى نردبان معنا و به مقامات ملکوت که فرشتگان هنگام مراجعه به خداى سبحان به آن عروج کنند تفسیر کرده اند. یعنى خداوند سبحان معارجى از ملکوت و مقاماتى از پائین به بالا دارد که هر مقام بالاتر از مقام پائین تر خود شریف تر است و ملائکه و روح هر یک بر حسب قربى که به خدا دارد در آن مقامات بالا مى رود واین مقامات حقایقى ملکوتى هستند نه چون مقامات دنیا به صورت وهمى و اعتبارى پس مؤمنین بایستى داراى ویژگى هائى باشند که بر اساس آن ویژگیها مدام در ارتباط مستمر با پروردگار خود باشند و از ذات خداوند متعال غفلت نکنند و به هر صورت ارتباطشان با خالق حفظ شود که متعاقبا ارتباط با خلق خدا هم به همان اساس مرتبط میشود.
صاحبان این اوصاف حسنه نیز در مسیرى قرار مى گیرند که نهایت این مسیر قیامت است و در آن روز تمامى عالم به سوى خدا بر میگردند یعنى روز قیامت روز ظهور هیچ و پوچ بودن اسباب و از کار افتادن آنها و بطلان روابطى است که در دنیا بین اسباب و مسببات برقرار بوده است.
پس آن روز تمام موجودات به سوى خداى عزوجل بر مى گردند و هر موجودى در معرج خود به سوى او رجوع مى کند.
در مقام فارسى به معنى آسمانها گفته میشود و این از آن جهت است که درجاتى که اعتقادات حقه و اعمال صالحه، به حسب اختلافات ارزشهایش، بدان مقامات بالا مى روند، به عبارت دیگر عقاید حقه که موجودات پاک خدا هستند به سوى او بالا مى روند و عمل صالح در بالا رفتن آنها کمک مى کند و همه اینها در مقام اوج و صعود به بالاست که در عام این تعبیر را تداعى مى کند که به آسمان رفته است .
«معرج» از «عروج» است. معرج یعنی محل عروج و بالا رفتن. خدای صاحب معارج یعنی او محلها و مقامات در نزد خود برای بالا رفتن دارد، پلهها و درجات دارد، که به این معنا در قرآن زیاد آمده است،ازجمله آیة «رفیع الدرجات ذوالعرش». یا دربارة مؤمنین دارد: هم درجات عندالله. همچنین : یرفع الله الذین امنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات. مسئلهای که اینجا باید توجه کرد – و در مقالهای راجعبه«ولاءها و ولایتها» این مسئله را شرح دادهام – این است:
ما این کلمه را زیاد به زبان میآوریم یا در دل خودمان نیت میکنیم، مثلاً میگوییم این نماز را بجا میآورم قربهالیالله، یعنی برای نزدیک شدن، تقرب جستن به سوی پروردگار. معانی و مفاهیمی که این کلمات در عرف قراردادی انسانهای دارد گاهی سبب اشتباه میشود. انسان خیال میکند این مفاهیم اجتماعی در مورد خدا صدق میکند، درصورتیکه در مورد خدا حقیقت است نه این قراردادها. در عرف اجتماع، ما قرب و بعد داریم اما قرب و بعدهای اعتباری و قراردادی. مثلاً میگوییم فلان شخص نزد فلان مقام خیلی مقرب است. آیا مقصود این است که او قرب مکانی به وی دارد یعنی فاصلة مکانی او باآن مقام کم است، دیگران فاصلهشان مثلاً بیست قدم است او همیشه فاصلهاش پنج قدم است؟ اگر این جور باشد پس پیشخدمت هر صاحب مقامی از همة افراد دیگر باید مقربتر باشد چون قرب مکانیش از همه بیشتر است، در صورتی که ممکن است کسی وجود داشته باشد که از نظر مکانی فرسنگها با او فاصله داشته باشد ولی در عین حال مقرب باشد. در آنجا مقصودمان ازاینکه مقرب است یعنی بیشتر مورد عنایت و محبت اوست و وی بیشتر به او لطف دارد. حال، اینکه کسانی در نزد خدا مقرب هستند، بعضی خیال میکنند صرفاً به همین معناسب و جز این معنایی ندارد. اگر میگوییم پیغمبر اکرم از سایر مردم در نزد خدا مقربتر است، یعنی خدا به او عنایت و لطف بیشتری دارد والا دوری و نزدیکی به خدا معنی ندارد که بگوییم یک کسی به خدا نزدیکتر است، دیگری از خدا دورتر است. نه تنها انسانها، حتی ملائکه هم همینجور هستند، یعنی هیچ ملکی از ملک دیگر مقربتر و نزدیکتر نیست. اما این گونه نیست، اصلاً در عالم معنا واقعاً درجات قربی هست یعنی عالم ملکوت و عالم غیب واقعاً درجات و مراتب دارد نه صرف این است که مثلاً عنایت و لطف او بیشتر یا کمتر است. خود همین مسئله تقرب بنده به خدا، یعنی واقعاً انسان در اثر عبادت به سوی خدا بالا میرود و به خدا نزدیک میشود. اصلاً خود این نزدیک شدن یک حقیقی است و به هر درجه انسان نزدیک بشود وجودش حقانیتر میشود و به هر نسبت که وجودش حقانیتر بشود بیشتر تغییر میکند و وضع، شکل، نیرو، اراده، صفا،معنویت و همه چیزش عوض میشود. حتی ما در مورد اعمال خودمان داریم که الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه. سخن پاک – که مقصود اعتقاد پاک یعنی اعتقاد صحیح است – به سوی او بالا میرود و عمل صالح است که اعتقاد پاک را بالا میبرد. یا کلم طیب است که عمل صالح را بالا میبرد، باز عمل صالح هم به سوی خدا بالا میرود. اینها در عالم غیب و ملکوت یک واقعیتهایی است غیر از واقعیتهای محسوس. نه معنایش این است که مثلاً نماز این فضا و این هوا را طی میکند و بالا میرود، ولی یک نوع بالارفتنی در عالم واقع و نفسالامر دارد. اینکه در قرآن از اعلی علیین(بالاترین علوها) و اسفلسافلین(پایینترین سفلها) نام برده میشود، اینها یک واقعیاتی است. این است که میفرماید: من الله ذی المعارج خدایی که در نزد خود مقامات و درجات و مراتب دارد و هر کس و هر چیز – انسان،فرشته و موجودات دیگر – در یک مقام خاصی از آن مقامات قرب قرار گرفته است.
معنی معارج مراتب و درجاتی است که انسان یا موجودات دیگر بالا می روند؛ و این نهایت هم ندارد. این جور نیست که به یک جا که برسند کار تمام بشود که این آخرین مرحله است. هرچه بالا بروند باز ظرفیت رفتن هست؛ تا ابد که بالا بروند باز ظرفیت رفتن هست.»(آشنایی با قرآن، سوره معارج، مرتضی مطهری)
بنابراین این سوره به جهت اینکه پس از ذکر اوصاف مؤمنین و کافران و اینکه نهایت عروج به سوى خداوند تبارک و تعالى به این صورت که هر موجودى در معرج خود به سوى خداوند رجوع مى کند بنام «معارج» نامگذارى شده است.
برای ارائه نظرات خود اینجا را کلیک کنید