سوره ابراهیم (نام یکی از پیامبران الهی)
این سوره ابتدا پیرامون اوصاف قرآنی که بر پیغمبر اسلام(ص) نازل شده است بحث می کند و مجموعه ای از بیان اعتقادات و اندرزها و موعظه ها و سرگذشت عبرت انگیز اقوام پیشین و بیان هدف رسالت پیامبران و نزول کتب آسمانی آورده شده است.
از آنجایی که بخشی از این سوره اشاره به تاریخ انبیاء پیشین همچون نوح(ع)، موسی(ع) و قوم عاد و ثمود شده است و اینکه در تمامی ذکر این تواریخ درس های عبرتی نهفته است، لذا محتوای اصلی این سوره در بیان آیات خود به قهرمان توحید یعنی ابراهیم بت شکن (ع) و بخش های مهم نیایش آن حضرت اختصاص دارد. داستان های پیامبران مانند نوح(ع)، موسی (ع) و قوم عاد و ثمود به زیبایی در سوره های دیگر ذکر شده است. آنچــه کــه در این سوره تازگی دارد و دارای اهمیت و درک و کسب عبرت است ذکر احوال و سرگذشت و رسالت حضرت ابراهیم (ع) است. البته دوران قبل از نبوت و دوران نبوت و مبارزه با بت پرستان و دوران هجرت از بابل و تلاش و کوشش در سرزمین مصر و فلسطین و مکة حضرت ابراهیم (ع) قابل تعمق بیشتری است، که در اینجا گوشه هایی از آن ذکر می شود.
جالب توجه اینکه آغاز این سوره با مسأله هدایت مردم از ظلمات به نور شروع شده و پایان آن هم با مسأله ابلاغ و انذار مردم ختم گردیده است. و این نشان می دهد که هدف اصلی در هر حال خود مردم و سرنوشت آنها و هدایت است و در واقع ارسال پیامبران و انزال کتب آسمانی نیز همه برای وصول به همین هدف است.
چرا ابراهیم (ع) تقاضای دوری از بت پرستی میکند؟ شک نیست که ابراهیم(ع) پیامبر معصوم بود و فرزندان بلا واسطه او که به طور قطع در کلمه «بنی» داخل هستند یعنی اسماعیل و اسحاق نیزپیامبران معصوم بودند، ولی با این حال تقاضا می کند که خدایا من و آن ها را از پرستش بت ها دور دار. این دلیل بر تأکید هر چه بیشتر روی مسأله مبارزه با بت پرستی است که حتی پیامبـران معصوم و بت شکن، نیز تقاضایی را در این زمینه از خدا می کنند، این درست شبیه تأکید پیامبر (ص) در وصایایش به علی (ع) – یا امامان دیگر نسبت به جانشینان خود – در زمینه نماز است که هرگز ترک آن در مورد آن ها مفهوم نداشت بلکه اصولاً نماز با تلاش و کوشش آن ها بر پا شده بود. اکنون این سؤال پیش می آیدکه چگونه ابراهیم گفت: پروردگارا این بت ها بسیاری از مردم را گمراه ساخته اند، در حالی که سنگ و چوبی بیش نبودند و قدرت بر گمراه ساختن مردم نداشتند. پاسخ این سؤال را اینجا می توان دریافت که:
اولاً: بت ها همیشه از سنگ و چوب نبودند بلکه گاهی فرعون هاو نمرودها مردم را به پرستش خود دعوت می کردند و خود را رب اعلی و زنده کننده و میراننده، می نامیدند.
ثانیاً: گاه بت های سنگ و چوبی را متولیان و کارگردانان آنچنان می آراستند و تشریفات برای آنها قائل می شدند که برای عوام ساده لوح به راستی گمراه کننده بودند. آیا پیروان ابراهیم تنها همانها بودند که در عصر او یا اعصار بعد، در کیش و مذهب او بودند و یا همه موحدان و خداپرستان جهان را – به حکم اینکه ابراهیم سمبل توحید و بت شکنی بود – شامل می شود؟ از آیات قرآن آنجا که آیین اسلام را ملت و آیین ابراهیم معرفی می کنـد به خوبی استفاده می شود که دعای ابراهیم (ع)همه موحدان و مبارزان راه توحید را شامل می شود.
ابراهیم (ع) قهرمان توحید و نیایش و مبارزه با بت و بت پرست و ظالم و ستمگر، هفت تقاضا از خدا می کند که نخستین آن امنیت شهر مکه آن کانون بزرگ جامعه توحیدی است (و چه پر معنی است این تقاضا) دومین تقاضایش دور ماندن از پرستش بت ها ست که اساس و پایه عقاید و برنامه های دینی را در بر می گیرد. سومین تقاضایش تمایل دل ها و توجه افکار عمومی توده های خداپرستان که بزرگ ترین سرمایه یک انسان در اجتماع است، نسبت به فرزندان و پیروان مکتبش می باشد. چهارمین تقاضا بهره مند شدن از انواع ثمرات آن هم به عنوان مقدمه ای برای شکر گذاری و توجه بیشتر به خالق آن نعمتهاست. پنجمین تقاضایش توفیق برای برپاداشتن نماز که بزرگترین پیوند انسان با خداست، می باشد. نه تنها برای خودش که برای فرزندانش نیز همین تقاضا را می کند. ششمین خواسته ابراهیم (ع) پذیرش دعای او است و می دانیم خدا دعایی را می پذیرد که از قلبی پاک و روحی بی آلایش برخیزد که در واقع این تقاضا به طور ضمنی مفهومش تقاضای توفیق پـاک داشتن قلب و روح از هر گـونه آلایش می باشد. و سرانجام هفتمین و آخرین تقاضا یش آن است که اگرلغزشی از او سرزده، خداوند بخشنده و مهربان او را مشمول لطف و آمرزش خود قرار دهد و همچنین پدر و مادرش و همه مؤمنان را از این لطف و مرحمت در روز رستاخیز بهره مند سازد. به این ترتیب تقاضاهای هفتگانه ابراهیم (ع) از امنیت شروع می شود و به آمرزش پایان می پذیرد و جالب اینکه این ها را نه تنها برای خود می طلبد، که برای دیگران نیز همین تقاضا ها را دارد، چرا که مردان خدا هرگز انحصار طلب نبوده و نخواهند بود.
بنابراین همانگونه که مشخص است این سوره از بیان نقش حساس قرآن در خارج ساختن از ظلمات جهل و شرک به نور علم و توحید آغاز شده و با بیان نقش قرآن در انذار همه توده ها و تعلیم توحید و تذکر اولوالالباب پایان گرفته. و تأکید بر توحید به عنوان آخرین سخن و تذکر به اولوالالباب به عنوان آخرین یادآوری.
آری توحید ریشه دار ترین و عمیق ترین اصل اسلامی است و تمام خطوط تعلیم و تربیت اسلامی به آن منتهی می شود. یعنی از هر جا شروع کنیم باید از توحید شروع کنیم و هر جـا برسیم باید به توحیـد ختـم کنیم که تار و پود اسلام را توحید تشکیل می دهد. نه تنها توحید در «معبود» و«اله» که توحید در صفوف مبارزه و توحید در برنامه ها، همگی پایه های اصلی را مشخص می کند. و اتفاقاً گرفتاری بزرگ مسلمانان امروز نیز در همین است که توحید را عملاً از اسلام حذف کردیم.
این سوره تنها سوره ای است که در قرآن به نام ابراهیم نامیده شده هر چند حالات ابراهیم تنها در این سوره نیامده، بلکه به مناسبت های گوناگون در سوره های دیگر نیز از این پیامبر بزرگ الهی یاد شده است. ابراهیم (ع) قهرمان توحید، در سرزمین بابل که از سرزمین های شگفت انگیز جهان بود و حکومتی نیرومند و در عین حال ظالم و جبار بر آن سلطه داشت تولد یافت. ابراهیم (ع) در زمانی چشم به جهان گشود که نمرود بن کنعان آن پادشاه جبار و ستمگر بر بابل حکومت می کرد و خود را خدای بزرگ بابل معرفی می نمود.
البته مردم بابل تنها این یک بت را نداشتند ،بلکه درعین حال بت هایی به اشکال گوناگون و از مواد مختلف ساخته و پرداخته بودند و به نیایش در مقابل آن ها مشغول بودند. حکومت وقت از آنجا که بت پرستی را وسیله مؤثری برای تحمیق و تخدیر افکار ساده لوح می دید سخت از آن حمایت می کرد و هر گونه اهـانت و توهیـن به بت ها را یک گناه بزرگ و جرم نا بخشودنی می دانست. مورخان در باره تولد ابراهیم (ع) داستان شگفت- انگیزی نقل کرده اند: منجمان تولد شخصی را که با قدرت بی منازع نمرود مبارزه خواهد کرد، پیش بینی کرده بودند و او با تمام قوا، هم برای جلو گیری از تولد چنین کودکی و هم برای کشتن او بر فرض تولد، تلاش و کوشش می کرد. ولی هیچ یک از این ها مؤثر نیفتاد و این نوزاد متولد شد. ابراهیم(ع) در سن نوجوانی به میان مردم گام نهاد و درس توحیدی را که با الهام درون به ضمیمه مطالعات فکری دریافته بود برای مردم بازگو نمود. در این هنگام که مردم بابل علاوه بر بت های ساختگی دست خود، موجودات آسمانی همچون خورشید و ماه و ستارگان را پرستش می کردند ، ابراهیم(ع) تصمیم گرفت از طریق منطق و استدلال های روشن، وجدان خفته آن ها را بیـدار سازد و پرده های تاریک تلقینات غلط را از روی فطرت پاک آن ها بر گیرد، تا نور فطرت بدرخشد و در راه توحید و یگانه پرستی گام بگذارند. او مدت ها پیرامون آفرینش آسمان و زمین و قدرتی که بر آن ها حکومت می کند و نظام شگفت انگیز آن ها مطالعه کرد و نور یقین در قلبش درخشید. او مبارزه منطقی را با بت پرستان آغاز کرد.
نخست با ستاره پرستان روبرو شد و در برابرگروهی که در برابر ستاره «زهره» که بلافاصله بعد از غروب آفتـاب در افـق مغرب می درخشـد به تعظیـم و پرستش مشغول بودند قرار گرفت. ابراهیم (ع) یا از روی تعجب و استفهام انکاری و یا به عنوان هماهنگی با طرف مقابل ، به عنوان مقدمه برای اثبات اشتباهشان صدا زد: این خدای من است؟!. اما هنگامی که غروب کرد گفت: من غروب کنندگان را دوست ندارم و هنگامی که «ماه» سینه افق را شکافت و ماه پرستان مراسم نیایش را شروع کردند با آن ها هم صدا شده گفت: این خدای من است ؟! اما آن هم که افول کرد گفت: اگر پروردگارم مرا راهنمایی نکند از گمراهان خواهم بود. خورشید پرده های تاریک شب را شکافت و شعاع طلایی خود را بر کوه و صحرا پاشید ، آفتاب پرستان به نیایش برخاستند، ابراهیم(ع) گفت: این خدای من است ؟! این از همه بزرگ تر است. اما هنگامی که غروب کرد، صدا زد ای قوم من از شریک هایی که شما برای خدا می سازید بیزارم! این ها همه افول و غروب دارند. این ها همه دستخوش تغییر و اسیر دست قوانین آفرینش اند، و هرگز از خود اراده و اختیاری ندارند، تا چه رسد به اینکه خالق و گرداننده این جهان باشند. من روی خود را به سوی کسی کردم که آسمان ها و زمین را آفریده، من در ایمان خود به او خالص و ثابت قدمم و هرگز از مشرکان نخواهم بود. ابراهیم (ع) این مرحله از مبارزه خود را با بت پرستان به عالی ترین صورتی پشت سر گذاشت و توانست عده ای را بیدار و حـداقل عـده دیگری را در شک و تردیـد فرو برد. چیـزی نگذشت این زمزمه در آن منطقه پیچید ، این جوان کیست که با این منطق گویا و بیان رسا در دلهای توده مردم راه باز می کند؟ در مرحله دیگر ابراهیم(ع) با عمویش آزر وارد بحث شد و با عباراتی بسیار محکم، رسا و توأم با محبت و گاهی توبیخ ، در زمینه بت پرستی به او هشدار داد و به او گفت: چرا چیزی را می پرستی که نمی شنود و نمی بیندو نه هیچ مشکلی را در باره تو حل نمی کند؟ تو اگر از من پیروی کنی من تو را به راه راست هدایت می کنم ، من می ترسم که اگر از شیطان پیروی کنی مجازات الهی دامنت را بگیرد. حتی هنگامی که عمویش در مقابل این نصایح، اورا تهدید به سنگسار کردن می نمود او با جمله «سلام علیکم»، من برای تو استغفار خواهم کرد، کوشش نمود تا در دل سنگین او راهی پیدا کند. در اینکه ابراهیم(ع) در چه سن و سالی به مقام نبوت نائل گشت دلیل روشنی در دست نیست ولی همین قدر از سوره مریم استفاده می شود که او هنگامی که با عمویش آزر به بحث پرداخت به مقام نبوت رسیده بود، زیرا می دانیم که این ماجرا قبل از درگیری شدید با بت پرستان و داستان آتش سوزی او بوده است، و اگر آنچه را بعضی از مورخان نوشته اند که ابراهیم به هنگام داستان آتش سوزی 16 ساله بوده به آن بیفزاییم ثابت می شود که او از همان آغـاز نوجوانی ایـن رسالت بزرگ را بر دوش گرفته بود. به هر حال ماجرای درگیری ابراهیم (ع) با بت پرستان هر روز شدید تر و شدیدترمی شد تا به شکستن همه بت های بت خانه بابل (به استثنای یک بت بزرگ) با استفاده از یک فرصت کاملاً مناسب، انجامید. ماجرای مخالفت و مبارزه ابراهیم(ع) با بت ها سرانجام به گوش نمرود رسید و او را احضار کرد تا به گمان خود از طریق نصیحت و اندرز و یا توبیخ و تهدیدی وی را خاموش سازد. او که در سفسطه بازی چیره دست بود از ابراهیم(ع) پرسید: اگر تو این بت ها را نمی پرستی پس پروردگار تو کیست؟ گفت : همان که حیات و مرگ من به دست اوست. فریاد زد ای بی خبر این به دست من است مگر نمی بینی مجرم محکوم به اعدام را آزاد می کنم و زندانی غیر محکوم به اعدام را اگر بخواهم اعدام می نمایم؟! ابراهیــم (ع) که در پاسخ هــای دندان شکن فوق العاده مهارت داشت با استعداد از قدرت نبوت به او گفت : تنها حیات و مرگ نیست که به دست خداست، همه عالم هستی به فرمان اویند، مگر نمی بینی صبح گاهان خورشید به فرمان او از افق مشرق سر بر می آورد و شامگاهان به فرمانش در افق مغرب فرو می رود؟ اگر تو حکمروا بر پهنه جهان هستی، می باشی فردا این قضیه را عکس کن، تا خورشید از مغرب سر برآورد و در مشرق فرو نشیند. نمرود چنان مبهوت شد که توانایی سخن گفتن را در برابر او از دست داد. بدون شک ابراهیم می دانست که نمرود در ادعای قدرت بر حیات و مرگ سفسطه می کند ولی مهارت او در استدلال اجازه نمی داد این مطلب که جای دستاویزی برای دشمن سفسطه باز در آن وجود دارد تعقیب شود، لذا فوراً آن را رها کرد و به چیزی چسبید که هیچ گونه قدرت دست و پا زدن در آن نداشت. سر انجام دستگاه حکومت جبار نمرود که احساس کرد این جوان کم کم به صورت کانون خطری برای حکومت خود کامه او در آمده و زبان گویا و فکر توانا و منطق رسایش ممکن است سبب بیداری و آگاهی توده های تحت ستم گردد و زنجیر های استعمار او را سرانجام پاره کنند و بر او بشورند، تصمیم گرفت با دامن زدن به تعصبات جاهلانه بت پرستان، کار ابراهیم(ع) را یکسره کند و با مراسم خاصی که در سوره انبیاء نیز ذکر آن شده است او را در برابر دیدگان همه در میان دریایی از آتش که به وسیله جهل مردم و جنایت نظام حاکم بر افروخته شده بود بسوزاند و برای همیشه فکر خود را راحت کند. اما هنگامی که آتش به فرمان خدا خاموش گشت و ابراهیم سالم از آن صحنه بیرون آمد چنان لرزه ای بر دستگاه نمرود وارد گشت که به کلی روحیه خود را باخت، چرا که دیگر ابراهیم یک جوان ماجراجو و تفرقه افکن – برچسبی که دستگاه نمرود به او می زد- نبود. بلکه به عنوان یک رهبر الهی و یک قهرمان شجاع که می تواند یک تنه و با دست خالی بر انبوه جباران قدرتمند یورش برد، درآمد. به همین دلیل نمرود و در باریانش که همچون زالو خون مردم بینوا را می مکیدند تصمیم گرفتند برای ادامه حکومت خود با تمام قوا در برابر ابراهیم(ع) بایستند و تا او را نابود نکنند از پای ننشینند. از سوی دیگر ابراهیم(ع) سهم خود را از آن گروه گرفته بود، یعنی دل های آماده به او ایمان آورده بودند او بهتر دید که با جمعیت مؤمنان و هوادارانش سرزمین بابل را ترک گوید و برای گستردن دعوت حق به سوی شام و فلسطین و مصر سرزمین فراعنه روانه شود و توانست در آن مناطق حقیقت توحید را تبلیغ نماید و مؤمنان فراوانی را به سوی پرستش خداوند یگانه بخواند. ابراهیم(ع) که عمری را با مبارزه با بت پرستی در تمام اشکالش و مخصوصاً انسان پرستی گذراند و توانست دل های آمادگان را به نور توحید روشن سازد و در کالبد انسان ها جان تازه ای دمد و گروه های زیادی را از زنجیر خود کامگی رهایی بخشد اکنون در آخرین مرحله عبودیت و بندگی خدا گام نهد و هر چه دارد در طبق اخلاص بگذارد و به پیشگاهش تقدیم کند تا از این رهگذر آزمایش های بزرگ الهی با یک جهش بزرگ روحانی وارد مرحله امامت و پیشوایی انسان ها گردد. و مقارن همین حال پایه های خانه خدا را برافرازد و آن را به صورت یک کانون بی نظیرخدا پرستی در آورد و از همه مؤمنان آماده، به کنگره عظیمی در کنار این خانه عظیم توحید دعوت کند. ماجرای حسادت «ساره» زن نخستین با «هاجر» کنیزی که او را به همسری اختیار کرده بود و فرزندی به نام اسماعیل از او یافت سبب شد که این مادر و کودک شیر خوار را به فرمان خدااز سرزمین «فلسطین» به بیابان های خشک و تفتیده «مکه» در لابلای آن کوه های زمخت و خشن ببرد و آن ها را در آن سرزمین بگذارد و برگردد. پیدایش چشمه زمزم و آمدن قبیله «جرهم» به آن سرزمین و اجازه خواستن برای زندگی در آن منطقه از هاجر که هر کدام ماجراهای طولانی و مفصل خود را دارد، سبب آبادی این زمین شد. ابراهیم از خدا خواسته بود که آن نقطه را شهری آباد و پربرکت سازد و دلهای مردم را به فرزندانش که در آن منطقه رو به فزونی بودند متوجه گرداند. ابراهیم (ع) کراراً از فلسطین به قصد زیارت اسماعیل به مکه آمد و در یکی از همین سفرها بود که مراسم حج را به جای آورد و به فرمان خدا اسماعیل فرزندش را که به صورت نوجوان برومند و فوق العاده پاک و با ایمان بود به قربانگاه برد و حاضر شد این بهترین میوه شاخسار حیاتش را با دست خود در راه خدا قربانی کند. سر انجام ابراهیم با ادا کردن حق همه امتحانات و بیرون آمدن از کوره همه این آزمایش ها به بلندترین مقامی که یک انسان ممکن است برسد ارتقا یافت. مقامی که برای هیچ یک از پیامبران پیشین قایل نشده است:
1- خداوند از ابراهیم به عنوان یک امت یاد کرده و شخصیت او را به منزله یک امت می ستاید. (نحل آیه 120)
2 - مقام خلیل اللهی را به او اعطا فرموده است چون او هرگزچیزی از کسی نخواست و هرگز تقاضاکننده ای را محروم نکرد. (نساء 125)
3- او از نیکان صالحان، قانتان، صدیقان بردباران و وفاکنندگان به عهدبود.
4- ابراهیم(ع) فوق العاده مهمان نواز بود به طوری که در بعضی از روایات آمده است که او را ابو اضیاف (پدر مهمان یا صاحب مهمانان) لقب داده بودند.
5- او توکل بی نظیری داشت تا آنجا که در هیچ کار و هیچ حادثه ای نظری جز به خدا نداشت، هر چه می خواست از او می طلبید و جز در خانه او را نمی کوبید. داستان پیشنهاد فرشتگان برای نجات او به هنگامی که قوم لجوج می خواستند او را در میان دریایی از آتش بیفکنند و عدم قبول این پیشنهاد از ناحیه ابراهیم(ع) در تواریخ ثبت است، او می گفت: من سر تا پا نیازم اما نه به مخلوق بلکه تنها به خالق.
6- او شجاعت بی نظیری داشت و در برابر سیل خروشان تعصب های بت پرستان یک تنه ایستاد و کمترین ترس و وحشتی به خود راه نداد، بت های آنها را به باد مسخره گرفت و از بتکده آن ها تل خاکی ساخت و در برابر نمرود و دژخیمانش با شهامت بی نظیری سخن گفت که هر یک از آن ها در آیاتی از قرآن مجید آمده است.
7 - ابراهیم (ع) منطق فوق العاده نیرومندی داشت، در عبارات کوتاه و محکم و مستدل پاسخ های دندان شکنی به گمراهان می داد و با همان منطق رسایش بینی لجوجان را به خاک می مالید. هرگز به خاطر شدت خشونت آنها از کوره در نمی رفت بلکه با خونسردی که حاکی از روح بزرگش بود با آن ها روبرومی شد و با گفتارش سند محکومیتشان را به دستشان می سپرد، که این مطلب نیز در داستان محاجه ابراهیم(ع) با نمرود و با عمویش آزر و با قضات دادگاه بابل هنگامی که می خواستند او را به جرم خداپرستی و بت شکنی محکوم نمایند به روشنی آمده است.
8- قابل توجه اینکه قرآن یکی از افتخارات مسلمانان ها را این می شمرد که آن ها بر آیین ابراهیمند و او بود که نام «مسلمان» را بر شما گذارد. حتی برای تشویق مسلمانان به انجام پاره ای از دستورات مهم به آن ها گوش زد می کند که شما باید به ابراهیم و یارانش اقتدا کنید.
9- مراسم حج با آن همه عظمت و شکوهش به وسیله ابراهیم(ع) و به فرمان خدا پایه گذاری شد و به همین جت نام ابراهیم(ع) و خاطره ابراهیم با تمام مراسم حج آمیخته است و انسان در هر موقف و هر برنامه ای از این مراسم بزرگ به یاد این پیغمبر الهی می افتد و پرتو عظمت او را در دل خویش احساس می کند، اصولاً انجام مراسم حج بی یاد ابراهیم(ع) نا مفهوم است.
10-شخصیت ابراهیم(ع) تا آن حد و پایه بود که هر گروهی کوشش داشتند او را از خود بدانند ، یهودیان و مسیحیان هر کدام بر پیوند خویش با ابراهیم(ع) تأکید داشتند که قرآن در پاسخ به آنها این واقعیت را بیان داشت که او تنها یک مسلمان و موحد راستین بود یعنی کسی که در همه چیز تسلیم فرمان خدا بود، جز به او نمی اندیشید و جز در راه او گام بر نمی داشت.
لذا با درک داستان حضرت ابراهیم(ع) نقش حساس قرآن در خارج ساختن انسان از ظلمات جهل و شرک به نور علم و توحید و انذار همه توده ها و تعلیم توحید را متوجه می شویم.
… و این سوره به نام « ابراهیم»، از پیامبران الهی نام گذاری شده است.
برای ارائه نظرات خود اینجا را کلیک کنید