ســوره عـادیـات (اسبـان دونـده)
در این سوره سوگندهاى بیدارکنندهاى را ذکر مى کند وبعد از آن سخن از پاره اى از ضعفهاى نوع انسان همچون کفر، بخل، دنیاپرستى به میان مى آورد و سرانجام با اشاره کوتاه و گویایى به مسأله معاد و احاطه علمى خداوند به بندگان پایان مى پذیرد .
به عبارت دیگر این سوره ناسپاسى و کفران انسان نسبت به نعمتهاى پروردگارش را بیان مى کند و از حُب شدیدش نسبت به خیر سخن مى گوید و نتیجه مى گیرد با اینکه دوستدار خیر خلق شد و با اینکه خیر را تشخیص مى دهد اگر انجام ندهد حجتى بر خدا ندارد بلکه خدا بر او حجت دارد و بزودى به حسابش میرسند .
این سوره بعد از جنگ «ذات السلاسل» نازل شد. در سال هشتم هجرت به پیغمبر اکرم(ص) خبر دادند که 12 هزار سوار در سرزمین «یابس» جمع شده و با یکدیگر عهد کرده اند تا پیامبر و على را به قتل برسانند و جماعت مسلمین را متلاشى کنند .پیغمبر اکرم(ص) جمع کثیرى از یاران خود را به سرکردگى بعضى از صحابه به سراغ آنها فرستاد ولى بعد از گفتگوهائى بدون نتیجه بازگشتند . سرانجام پیامبر، على(ع) را با گروه کثیرى از مهاجر و انصار به نبرد آنها اعزام داشت، آنها به سرعت به سوى دشمن حرکت کردند و شبانه راه مى رفتند و صبحگاهان دشمن را در محاصره گرفتند .نخست اسلام را بر آنها عرضه داشتند چون نپذیرفتند هنوز هوا تاریک بود که به آنها حمله کردند و آنان را درهم شکستند، عدهاى را کشتند و زنان و فرزندان آنان را اسیر کردند و اموال فراوانى به غنیمت گرفتند.
سوره عادیات نازل شد در حالیکه هنوز سربازان اسلام به مدینه بازنگشته بودند. پیغمبر خدا آنروز براى نماز صبح آمد و این سوره را در نماز تلاوت فرمود. بعد از نماز اصحاب عرض کردند: این سورهاى است که ما تا به حال آنرا نشنیده بودیم. فرمودند: آرى . على(ع) بر دشمنان پیروز شد و جبرئیل دیشب با آوردن این سوره به من بشارت داد.
چند روزى بعد على (ع) با غنائم و اسیران به مدینه وارد شد.این سوره با سوگندهایش و جنبه بیدارگرانه آن آغاز شده است.
کلمه «عادیات» از مصدر «عدو» است که به معناى دویدن به سرعت است و کلمه «ضبح» به معناى صورتى است که از نفس نفس زدن اسبان در حین دویدن شنیده میشود و آنچه که مسلم است این کلمات در خصوص اسبان به کار رفته است .پس مراد به این است که سوگند خورده است به آن اسبان سربازان و مجاهدین در جنگ که مراد همان جنگى است که نَقْلَش گفته شده. یعنى سوگند به اسبان تیزتک که نفس نفس مى زنند.
در سوره عادیات چندین قسم آمده است که همگی راجع به اسبان سربازان و همینطور به مجاهدین در جنگ علیه دشمنان دین است.این قسم ها علاوه از تأکید مضمون خبر و رساندن ارزش والای مجاهدین راه خدا حجت و دلیلی بر مضمون جواب قسم و خبر نیز می باشند. توضیح اینکه خلاصه و مضمون جواب قسم ها این است که: انسان دارای نفس اماره ای هستند که آنها را می کشاند به اینکه منافع را به طرف خود جلب کنند و او دلداده لذائذ دنیوی است و موجودی است که در مقابل دین خدا می ایستد. این از یک طرف. از طرفی مضمون قسم ها هم دلالت می کنند بر مدح مجاهدین در راه خدا که از دین حمایت می کنند و وجود و لزوم حامی دین و مجاهدی که به خاطر دین جنگ کند خود دلیل بر وجود جنبهسرکشی در انسان دلالت دارد و حجتی بر وجود آن است که در واقع حجت بر جواب قسم می شود. 1. قسم یاد کردن به خاطر نبود منطق نیست بلکه قسم جز فنون بیان است و در قرآن به آنچه قسم یاد شده هم در مضمون آنچه با آن قسم یاد شده و هم در دیگر آیات قرآن دلایل زیادی بر مضمون خبر و جواب قسم می باشد.
2. چیزهایی که خدا به آنها قسم یاد کرده نشان از ارزش واهمیت آنها دارد. و آنچه در قسم لازم است این است که نزد قسم خورنده ارزشمند باشد. هر چند بر ما معلوم نباشد. علاوه بر این آنچه خدا به آنها قسم خورده علاوه بر تأکید مضمون خبر و نشان دادن ارزش آنها، دلیل و برهانی بر مضمون خبر نیز هستند.
پس سوگندى که خداوند به مواردى که اشاره شد خورده است دلیل بر تاکید موضوعى است
که درجواب سوگند آورده میشود. پس روشن است که جهاد آن چنان عظمتى دارد که حتى نفسهاى اسبهاى مجاهدان شایسته سوگند است. و همچنین جرقه هاى ناشى از برخورد سم اسبانشان به سنگها و همچنین گرد و غبارى که در فضا پخش میشود. آرى گرد و غبار صحنه جهاد هم پر ارزش و با عظمت است.
در قرآن مجید، سخن از مسأله جهاد و عظمت مجاهدان راه خدا بسیار به میان آمده، ولى شاید در هیچ جا، مسأله، با این عظمت ترسیم نشده است، که حتى نفس زدن اسب هاى آنها، و جرقه هاى سُم این ستوران و گرد و غبار ناشى از حرکت سریع آنان، آن قدر با عظمت شناخته شده، که مورد قسم قرار گرفته باشد.
مخصوصاً روى سرعت عمل آنها، که یکى از مهمترین عوامل پیروزى در جنگ ها است، تکیه شده، و نیز روى اصل غافلگیرى، که یکى دیگر از عوامل موفقیت در جنگ است، تکیه گردیده است.
و اینها همه آموزشى است در زمینه برنامه« جهاد».
بدیهى است، نه اسب، خصوصیت دارد، نه مسأله جرقه ناشى از برخورد سُم آنها به سنگ هاى بیابان، و نه گرد و غبار پاى آنها، آنچه موضوعیت دارد، مسأله جهاد، و سپس ابزار آن است، که تمام وسائل جنگى امروز را شامل مى شود، همان گونه که در آیه 60 سوره« انفال» در کنار« رباط الخیل»( اسب هاى ورزیده) سخن از« قوه»( نیرو) به صورت کلى به میان آمده.
سوگندهاى سه گانه بالا در حقیقت سوگند به جهاد است. اسبهاى مجاهدان، جرقّه پاى اسبهاى مجاهدان که به سمت میدان جنگ حرکت مى کنند، و کسانى که براى رضاى خدا در سپیده دم به دشمن حمله مى کنند، همه اینها چون در مسیر جهاد اسلامى است ارزش سوگند را یافته است. خداوند متعال با این سوگندهاى سه گانه مى خواهد ما را به اهمیّت جهاد و جایگاه رفیع آن در اسلام، و ارزش فوق العاده اش آگاه سازد، تا مسلمانان در ابعاد نظامى، فرهنگى، اقتصادى، سیاسى، اجتماعى و دیگر ابعاد آن دست از جهاد نشویند، و خود را از این فیض بزرگ محروم نسازند. و در سایه جهاد به آثار و برکات و میوه هاى ارزشمند این شجره طیّبه دست یابند، و ذلّت و خوارى و زبونى را از خود دور ساخته و عزّت و عظمت و بزرگى خویش را به رخ جهانیان بکشند.
خداوند با این سوگندها میخواهد ما را به اهمیت جهاد و جایگاه رفیع آن در اسلام و ارزش فوق العادهاش آگاه سازد، تا مسلمانان ذلتو خواریرا از خود دور ساخته و عزت و عظمت خویش را به رخ جهانیان بکشند
بنابراین درباره اهمیت جلوه دادن امر جهاد براى اعتلاى اسلام و توحید و نبوت، اگر حتى ذرات غبار حاصل از حرکت اسبان آنقدر اهمیت دارد که خداوند به آن سوگند یاد مى کند پس درجه و مراتب جهاد در راه خدا دیگر چه مراتبى خواهد داشت (الله اعلم) و خداوند در اینجا به یکى از آن موارد سوگند یاد کرده یعنى «عادیات».
و این سوره به همین جهت به نام «عادیات» یعنى اسبان دونده نامگذارى شده است.
برای ارائه نظرات خود اینجا را کلیک کنید
::تاریخ : ۱۳ بهمن ماه سال 1391 | ۱۰:۳۶ PM | توسط : علیرضا ماجدی نیا::