پـرتویـی از نام سوره های قرآن کریـم :::: A beam of the name of quran sura's

آشنایی با نام، معانی و نام گذاری سوره های قرآن مجید :::: Familiar names, meanings and name of the Holy Quran Sura

پـرتویـی از نام سوره های قرآن کریـم :::: A beam of the name of quran sura's

آشنایی با نام، معانی و نام گذاری سوره های قرآن مجید :::: Familiar names, meanings and name of the Holy Quran Sura

حشر 59

ســوره حَشْـر [بیرون آمدن، بر انگیخته شدن](بیرون راندن)

     این سوره بیشتر ناظر به داستان مبارزه مسلمانان با جمعى از یهود بنام یهود بنى نضیر است و از سوره هاى مهم و بیدادگر و  تکان دهنده قرآن است. 

     این سوره که یکى از سوره هاى مسبحّات است یعنى ابتداى آن با تسبیح خداوند شروع شده است بیان کننده تسبیح و تنزیه عمومى موجودات در برابر خداوند عظیم است و در ادامه ماجراى درگیرى مسلمانان با یهود پیمان شکن مدینه و داستان منافقان مدینه که در این برنامه همکارى داشته و همچنین اندرزها و نصایح کلى نسبت به عموم مسلمانان است. در ادامه نیز توصیف بلیغى از قران به میان آمده و در خاتمه قسمت مهمى از اوصاف جمال وجلال خدا و اسماء حسنى او بیان شده که در طریق معرفة الله کمک شایانى مى کند. 

     «حَشْر» به معنى بیرون کردن است اما نه بیرون کردن یک نفر بلکه یک جمعیت ونه به اختیار بلکه به اجبار. پس منظور از حشر در اینجا اجتماع و حرکت مسلمانان از مدینه به سوى قلعه هاى یهود و یا اجتماع یهود براى مبارزه با مسلمین است و از آنجا که این  نخستین اجتماع در نوع خود بود در قرآن به عنوان « لاِوَّلِ الْحَشْر» نامیده شد و این خود اشاره لطیفى است به برخوردهاى آینده با یهود بنى نضیر و یهود خیبر و مانند آنها. 

     در مدینه سه طایفه و دودمان از یهودیان زندگى مى کردند یکى بنى نضیر بود ویکى بنى قریظه بود و یکى بنى قینقاع این سه طایفه با رسول خدا (ص) عهدى داشتند که تا مدتى مورد احترام بود و بعدا یهودیان آن عهد را شکستند و سبب این عهد شکنى در بنى النضیر این بود که مردى از اصحاب آن جناب دو نفر را کشته بودند و قرار شد که به صاحبان خون دیه و خون بها بپردازند. رسول خدا (ص) به میان بنى النضیر آمد تا از آنان مقدارى براى این منظور قرض کند در بین افراد بنى النضیر کعب بن اشرف بود که رسول خدا بر  وى در آمد(به پیش او رفت). کعب گفت: مرحبا اى ابوالقاسم خوش آمدى و برخاست و چنین وانمود کرد که مى خواهد طعامى درست کند ولى در دل نقشه کشتن آن جناب را مى ریخت و در سر مى پرورانید که بعد از کشتن آن جناب بر سر اصحابش بتازد. درهمین حال جبرئیل نازل شد و جریان را به آن جناب اطلاع داد حضرت برخاست و به مدینه برگشت و به محمد بن مسلمه انصارى فرمودند: برو در قبیله بنى النضیر و به مردم آنجا بگو که خداى تعالى توطئه شما را به من خبر داد یا از این سرزمین ما بیرون شوید و یا آماده جنگ باشید. آنان گفتند: از بلاد تو بیرون مى رویم. از سوى دیگر عبداله بن ابى شخصى را نزد ایشان فرستاد که بیرون نروید و همچنان در محل خود بمانید و با محمد جنگ کنید که اگر چنین کنید من با قوم خود و هم سوگندانم شما را یارى خواهم کرد و اگر هم بیرون بروید من نیز با شما بیرون     مى آیم و اگر قتال کنید با شما در قتال همدست میشوم. قبیله بنى النضیر چون این وعده را شنیدند دلگرم شده تصمیم گرفتند بمانند و به اصلاح قلعه‏ها پرداختند و آماده جنگ شدند و شخصى را نزد رسول خدا(ص) فرستادند که از دیار خود بیرون نمى رویم هر کارى که مى خواهى بکن. رسول خدا(ص) برخاست و تکبیر گفت و اصحابش یکصدا تکبیر گفتند به امیرالمومنین فرمود تو پیشاپیش به قبیله بنى النضیر برو. امیرالمومنین بیرق جنگ را برداشت و به راه افتاد و رسول خدا(ص) قلعه آنان را محاصره کرد و عبدالله بن ابى به کمک آنان نیامد و بدینسان ایشانرا فریب داد. 

 رسول خدا(ص) به هریک از قلعه هاى ایشان که نزدیک مى شد قلعه را خراب مى کرد و به قلعه اى  دیگر منتقل مى شدند و با اینکه بعضى از یهودیان خانه هاى گران بها داشتند رسول خدا دستور داد درختان خرماى آن را قطع کنند.

     یهودیان به جزع درآمدند و گفتند: اى محمد مگر خداى تعالى ترا امر به فساد کرده؟ اگر این درختان از آن توست بگذار سالم از آن تو باشد و اگر از آن ماست چرا قطع مى کنى؟ در پاسخ گفته
شد: که این یک دستور خاص الهى است.

     یهودیان وقتى چنین دیدند گفتند: اى محمد ما حاضریم از سرزمین تو بیرون شویم به شرطى که اموال ما را به ما بدهى. حضرت فرمودند: این کار را نمى کنم و لیکن به شما اجازه مى دهم از اموالتان آن مقدار را که شتران شما حمل کند با خود ببرید. یهودیان قبول نکردند و چند روزى هم ماندند. آنگاه گفتند مى رویم و به مقدار بار شتران از اموال خود مى بریم. پیغمبر فرمودند: نه، باید بروید و هیچ چیز با خود نبرید هر کس از شما را ببینم با خود چیزى مى برد او را خواهم کشت. یهودیان از قلعه هاى خود بیرون شده جمعى از آنها به فدک و جمعى به  وادى القرى و گروهى به شام رفتند. 

     بنابراین پس از محاصره که چند روزى طول کشید و پیامبر براى پرهیز از خونریزى به آنها پیشنهاد کرد که سرزمین مدینه را ترک گویند و آنها نیز پذیرفتند و مقدارى از اموال خود را برداشته و بقیه را رها کردند و باقیمانده اموال و اراضى و باغات و خانه هاى آنها به دست مسلمانان افتاد. 

     پس آنان هرگز گمان نمى کردند که از دیار خود خارج شوند و خودشان گمان مى کردند که دژهاى محکمشان آنان را از عذاب الهى مانع میشود. آنها چنان مغرور و از خود راضى بودند که تکیه گاهشان دژهاى نیرومند و قدرت ظاهریشان بود ولى از آنجا که خدا مى خواست بر همه روشن سازد که چیزى در برابر اراده خدا قدرت مقاومت ندارد حتى بدون آنکه جنگى رخ دهد آنها از سرزمین خود بیرون رانده شدند. 

     آرى خداوند این لشکر نامرئى یعنى لشکر ترس و وحشت را که در بسیارى از جنگها به یارى مؤمنان مى فرستاد برقلب آنان چیره کرد و مجال هر گونه حرکت و مقابله را از آنها سلب نمود آنها خود را براى مقابله با لشکر برون آماده کرده بودند بى خبر از اینکه خداوند لشکرى از درون به سراغشان فرستاد و اینها همه براى عبرت انسانهااست که اگر انسان هاى صاحب چشم به خوبى به آن بنگرند عبرتهاى بسیارى در آن است. 

     و نتیجه اینکه جلاى وطن و رها کردن قسمت عمده سرمایه هائى که یک عمر فراهم کرده بودند خود براى آنان عذابى بود دردناک که اگر این عذاب براى آنها مقدر نشده بود عذاب دیگرى که همان قتل و اسارت به دست مسلمانان بود بر سر آنها فرود مى آمد که این آوارگى براى آنها به مراتب دردناک تر بود. 

     ذکر این ماجرا بر بیان قدرت پروردگار و حقانیت پیامبر اکرم(ص) است که باید هشدارى براى تمام کسانى باشد که اعمالى مشابه یهود بنى نضیر دارند تا مسأله در آن خلاصه نشود.  

     بنابراین این سوره با توجه به تعبیر آنچه که در آیه دوم آن آمده است که سخن از حشر شده به نام سوره «حشر» به معنى بیرون راندن نامگذارى شده است. 

 

                                     

                                      برای ارائه نظرات خود اینجا را کلیک کنید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد