ســوره قیـامـت [برخاستن](آخرت - پایان زندگى دنیوى)
همانگونه که از نام سوره پیداست مباحث آن بر محور مسائل مربوط به معاد و روز قیامت دور مى زند.
در این سوره مواردى همچون حوادث عجیب و بسیار هول انگیزى که در پایان این جهان وآغاز قیامت روى مى دهد و وضع حال نیکوکاران وبدکاران در آن روز و لحظات پراضطراب مرگ و انتقال از این جهان به جهان دیگر و مواردى مربوط به هدف آفرینش انسان و رابطه آن با مسأله معاد ذکر شده است.
این سوره در آغاز آن سوگند یاد شده است و همانطور که ذکر شد سوگند به معناى تاکید و اهمیت آن چیزى است که به آن سوگند یاد میشود . بنابراین بیان این سوره پیرامون مسأله قیامت کبرى است که به آن سوگند یاد شده است.
قیامت روز آشکار شدن همه حقایق است و در آن جا واقعیتها آشکار می شود، خالص از نا خالص جدا می گردد، هر کس هر ذره ای از امور خیر انجام داده باشد آن را خواهد یافت و هر چه هم از امور شر و بد انجام داده باشد آن را خواهد دید، آتش جهنم همان اعمال بد و خلاف ما در دنیا است و بهشت هم اعمال نیک و درست ما خواهد بود، در روز قیامت قاضی که خداوند است خود هم شاهد است و هم قاضی و جایی برای تخلف گویی و کلک باقی نمی ماند، امروز روز عمل است و حسابی در کار نیست و قیامت روز حساب است و عملی در کار نیست جز آن چه که پیش فرستاده است؛ در بهشت نعمتها و موجبات سرور و خوشوقتی انسان به وفور یافت می شود که حس و عقل ما در این دنیا قدرت فهم و تصویر آنها را ندارد و البته عذابهای جهنمی هم قابل توصیف نیستند. قرآن کریم در آیات متعددی بهشت و جهنم و احوال و اهوال قیامت را بیان کرده است و روایات رسیده از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امامان اهل البیت علیهم السلام نیز شرح و تفصیل زیادی برای این واقعه آورده اند.
«این سوره با دو سوگند پر معنى آغاز شده، مىفرماید: «سوگند به روز قیامت» (لا اقسم بیوم القیامة). «و سوگند به (نفس لوّامه و) وجدان بیدار و ملامتگر» (و لا اقسم بالنفس اللوامة). که رستاخیز حق است و همه شما در قیامت برانگیخته مىشوید و به سزاى اعمالتان مىرسید! در مورد رابطه این دو سوگند با هم باید بگوییم: حقیقت این است که یکى از دلائل وجود «معاد» وجود «محکمه وجدان» در درون جان انسان است که به هنگام انجام کار نیک روح آدمى را مملو از شادى و نشاط مىکند، و از این طریق به او پاداش مىدهد، و به هنگام انجام کار زشت یا ارتکاب جنایت روح او را سخت در فشار قرار داده و مجازات و شکنجه مىکند، به حدى که گاه براى نجات از عذاب وجدان اقدام به خودکشى مىکند.
وقتى «عالم صغیر» یعنى وجود انسان در دل خود محکمه و دادگاه کوچکى دارد، چگونه «عالم کبیر» با آن عظمتش محکمه عدل عظیمى نخواهد داشت؟
و از اینجاست که ما از وجود «وجدان اخلاقى» پى به وجود «رستاخیز و قیامت» مىبریم و نیز از همین جا رابطه جالب این دو سوگند روشن مىشود، و به تعبیر دیگر سوگند دوم دلیلى است بر سوگند اول.»
«محکمه وجدان» یا قیامت صغرى!
از قرآن مجید به خوبى استفاده مىشود که روح و نفس انسانى داراى سه مرحله است:
1- «نفس اماره» یعنى روح سرکش که پیوسته انسان را به زشتیها و بدیها دعوت مىکند، و شهوات و فجور را در برابر او زینت مىبخشد.
2- «نفس لوّامه» که در آیات مورد بحث به آن اشاره شد، روحى است بیدار و نسبتا آگاه، هر چند هنوز در برابر گناه مصونیت نیافته گاه لغزش پیدا مىکند. و در دامان گناه مىافتد اما کمى بعد بیدار مىشود و توبه مىکند و به مسیر سعادت باز مىگردد.
این همان چیزى است که از آن به عنوان «وجدان اخلاقى» یاد مىکنند، در بعضى از انسانها بسیار قوى و نیرومند است و در بعضى بسیار ضعیف و ناتوان ولى به هر حال در هر انسانى وجود دارد.
3- «نفس مطمئنه» یعنى روح تکامل یافتهاى که به مرحله اطمینان رسیده، نفس سرکش را رام کرده، و به مقام تقواى کامل و احساس مسؤولیت رسیده که دیگر به آسانى لغزش براى او امکان پذیر نیست.
به هر حال این «نفس لوامه» چنانکه گفتیم رستاخیز کوچکى است در درون جان هر انسان که بعد از انجام یک کار نیک یا بد، بلافاصله محکمه آن در درون جان تشکیل مىگردد و به حساب و کتاب او مىرسد.
این دادگاه عجیب درونى شباهت عجیبى به دادگاه رستاخیز دارد:
1- قاضى و شاهد و مجرى حکم در حقیقت در اینجا یکى است همانطور که در قیامت چنین است: «خداوندا! تو از اسرار پنهان و آشکار آگاهى و تو در میان بندگانت قضاوت خواهى کرد» (زمر/ 46).
2- این دادگاه وجدان توصیه و رشوه و پارتى و پرونده سازى رایج بشرى را نمىپذیرد، همانطور که در باره دادگاه قیامت نیز مىخوانیم: «از آن روز بترسید که هیچ کس به جاى دیگرى مجازات نمىشود، و نه شفاعتى پذیرفته مىگردد، و نه فدیه و رشوهاى، و نه یارى مىشوند» (بقره/ 48).
3- محکمه وجدان مهمترین و قطورترین پروندهها را در کوتاهترین مدت رسیدگى کرده، حکم نهائى را صادر مىکند، همانطور که در باره دادگاه رستاخیز نیز مىخوانیم: «خداوند حکم مىکند و حکم او رد و نقض نمىشود و حساب او سریع است» (رعد/ 41).
4- مجازات و کیفرش بر خلاف مجازاتهاى دادگاههاى رسمى این جهان، نخستین جرقههایش در اعماق دل و جان افروخته مىشود، و از آنجا به بیرون سرایت مىکند، نخست روح انسان را مىآزارد، سپس آثارش در جسم، و چهره آشکار مىشود، همانطور که در باره دادگاه قیامت نیز مىخوانیم: «آتش برافروخته الهى که از قلبها زبانه مىکشد»! (همزه/ 6 و 7).
5- این دادگاه وجدان چندان نیاز به ناظر و شهود ندارد بلکه معلومات و آگاهیهاى خود انسان متهم را به عنوان شهود به نفع یا بر ضدّ او مىپذیرد، همانطور که در دادگاه رستاخیز نیز ذرات وجود انسان حتى دست و پا و پوست تن او گواهان بر اعمال او هستند چنانکه مىفرماید: «چون به کنار آتش دوزخ برسند گوش و چشم و پوست تن آنها بر ضد آنها گواهى مىدهد» (فصّلت/ 20).
این شباهت عجیب در میان این دو دادگاه نشانه دیگرى بر فطرى بودن مسأله معاد است، زیرا چگونه مىتوان باور کرد در وجود یک انسان چنان حساب و کتاب و دادگاه مرموز و اسرار آمیزى وجود داشته باشد، اما در درون این عالم بزرگ مطلقا حساب و کتاب و دادگاه و محکمهاى وجود نداشته باشد، این باور کردنى نیست». برگزیده تفسیر نمونه، ج5، ص: 341-343
لذا با توجه به بحثهاى مهم این سوره پیرامون قیامت این سوره بنام «قیامت» نامگذارى شده است.
برای ارائه نظرات خود اینجا را کلیک کنید