پـرتویـی از نام سوره های قرآن کریـم ::::  A beam of the name of quran sura's

پـرتویـی از نام سوره های قرآن کریـم :::: A beam of the name of quran sura's

آشنایی با نام، معانی و نام گذاری سوره های قرآن مجید :::: Familiar names, meanings and name of the Holy Quran Sura
پـرتویـی از نام سوره های قرآن کریـم ::::  A beam of the name of quran sura's

پـرتویـی از نام سوره های قرآن کریـم :::: A beam of the name of quran sura's

آشنایی با نام، معانی و نام گذاری سوره های قرآن مجید :::: Familiar names, meanings and name of the Holy Quran Sura

مریم۱۹

  

 سوره مریم (نام مادر حضرت عیسی ‹ع›)    

  

  این سوره همان طوری که از نامش پیداست به نام مریم(ع) مادر حضرت عیسی(ع) که یکی از پیامبران الهی است نام گذاری شده است. در این سوره مطالب به طور کلی بر سه بخش خلاصه می شود:

1-      ۱- مهمترین بخش آن قسمتی از سرگذشت حضرت زکریا(ع)، حضرت مریم(ع)، حضرت مسیح(ع) و حضرت یحیی، ابراهیم (ع) و فرزندش اسماعیل، حضرت ادریس(ع) و بعضی دیگر از پیامبران بزرگ الهی است که دارای نکات تربیتی خاصی است.

2-       ۲- قسمت دیگر به مسائل مربوط به قیامت و چگونگی رستاخیز و سرنوشت مجرمان و پاداش پرهیزکاران و مانند آن­ها می پردازد.

3-       ۳- و بخش دیگر اشاره به قرآن و نفی فرزند از خداوند و مسأله شفاعت است که مجموعاً برنامه تربیتی مؤثری را برای هدایت انسان­ها به ایمان و پاکی و تقوی تشکیل می دهد. 

       بعد از بیان سرگذشت حضرت یحیی(ع) به داستـان تولد عیسی(ع) و سر گذشت مادرش حضرت مریم(ع) می­پردازد. آنچه که مهم است پیوند نزدیک میان این دو ماجراست. اگر تولد یحیی(ع) از پدری پیر و فرتوت و مادری نازا عجیب بود، تولد حضرت عیسی(ع) از مادر بدون پدر عجیب تر است. و باز هم اشاره به معجزات الهی است و نشانه­های قدرت الهی و خداوند چنان یکی پس از دیگری قدرت و عظمت خود را با این آیت­ها به انسان نشان می دهد، و این انسان مغرور همچنان در باور قدرت و عظمت خداوند در شک و تردید است. اگر رسیدن به مقام و عقل و نبوت در کودکی شگفت انگیز است، سخن گفتن در گهواره آن هم از کتاب و نبوت شگفت انگیزتر است که این نیز یکی دیگر از معجزات الهی است. و این آیت­ها نشان قدرت الهی است یکی پس از دیگری. و جالب اینکه این اتفاق ها هر دو مربوط به کسانی است که با هم قرابت بسیار نزدیک از جهت نسبت دارند چرا که مادر یحیی(ع) خواهر مادر حضرت مریم(ع) بود و هر دو زنانی نازا و عقیم بودند و در آرزوی فرزندی صالح به سر می بردند.  

مریم از خـانواده خود، جدا شده و در یک منطقه شرقى قرار گرفت (واذکر فى الکتاب مریم اذ انتبذت من اهلها مکان شرقیا) او در حقیقت مى خواست مکانى خالى و فارغ از هر گونه دغدغه پیدا کند که به راز و نیاز با خداى خـود بپردازد و چیزى او را از یاد محبوب غافل نکند به همین جهت طرف شرق بیت­المقدس (آن معبد بزرگ) را که شاید محلى آرام­تر و یا از نظر تابش ‍ آفتاب پاک­تر و مناسب­تر بود برگزید. 

  مریم به صورت متواضعانه و گمنام و خالى از هر گونه کارى که جلب توجه کند، از جمع، کناره­گیرى کرد، و آن مکان از خانه خدا را براى عبادت انتخاب نمود. در این هنگام، مریم (حجابى میان خود و دیگران افکند) تا خلوتگاه او از هر نظر کامل شود (فاتخذت من دونهم حجابا).

در ایـن هنگام ما روح خود (یکى از­ فرشتگان بزرگ) را به سوى او فرستادیم و او در شکل انسان کامل بى عیب و نقص و خوش قیافه­اى بر مریم ظاهر شد (فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا)

پیدا  است که در  این موقع چه حالتى به مریم دست مى­دهد، مریمى­ که همواره  پاکدامن زیسته، در دامان پاکان پرورش یافته، و در میان جمعیت مردم ضرب المثل عفت و تقوا است، از دیدن چنین منظره­اى که مرد بیگانه زیبائى به خلوتگاه او راه یافته چه ترس و وحشتى به او دست مى دهد؟ لذا بلافاصله صدا زد: من به خداى رحمان از تو پناه مى برم اگر پرهیزکار هستى. (قالت انى اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا) 

و این نخستین لرزه اى بود که سراسر وجود مریم را فرا گرفت. بردن نام خداى رحمان، و توصیف او به رحمت عامه اش از یکسو و تشویق او به تقوى و پرهیزکارى از سوى دیگر، همه براى آن بود که اگر آن شخص ناشناس قصد سوئى دارد او را کنترل کند، و از همه بالاتر پناه بردن به خدا، خدائى که در سخت­ترین حالات تکیه­گـاه انسـن است و هیچ قدرتى در مقابل قدرت او عرض اندام نمى کند مشکلات را حل خواهد کرد

مریـم با گفتن این سخن در انتظار عکس العمل آن مرد ناشناس بود، انتظارى آمیخته با وحشت و نگرانى بسیار، امـا این حالت دیرى نپائید ناشناس زبان به سخن گشود و ماموریت و رسـالت عظیم خویش را چنین بیان کرد و گفت: من فرستاده پروردگار توام ! (قال انما انا رسول ربک). این جمله همچون آبى که بر آتش بریزد، به قلب پاک مریم آرامش بخشید. 

ولى این آرامش نیز چندان طولانى نشد، چرا که بلافاصله افزود من آمده ام تا پسر پاکیزه اى از نظر خلق و خوى و جسم و جان به تو ببخشم ! (لاهب لک غلاما زکیا)

از شنیدن این سخن لرزش شدیدى وجود مریم را فرا گرفت و بار دیگر او در نگرانى عمیقى فرو رفت و گفت: چگونه ممکن است من صاحب پسری شوم، در حالى که تاکنون انسانى با من تماس نداشته و هرگز زن آلوده اى نبوده ام؟ (قالت انى یکون لى غلام و لم یمسسنى بشر و لم اک بغیا). 

او در این حال تنها به اسباب عادى مى اندیشید و فکر مى کرد براى اینکه زنى صاحب فرزند شـود دو راه بیشتر ندارد، یا ازدواج و انتخاب همسر و یا آلودگى و انحراف، من کـه خـود را بهتر از هر کس مى شناسم نه تاکنون همسرى انتخاب کرده­ام و نه هرگز زن منحرفى بوده ام، تاکنون هرگز شنیده نشده است کسى بدون این دو صاحب فرزندى شود! 

اما به زودى طوفان این نگرانى مجدد با شنیدن سخن دیگرى از پیک پروردگار فرو نشست او با صراحت به مریم گفت: مطلب همین است که پروردگارت فرموده، این کار بر من سهل و آسان است (قال کذلک قال ربک هو على هین) 

تو که خوب از قدرت من آگاهى، تو که میوه هاى بهشتى را در فصلى که در دنیا شبیه آن وجود نداشت در کنار محراب عبادت خویش دیده اى، تو که آواى فرشتگان را که شهادت بـه پاکیت     مى­دادند شنیده­اى، تو که میدانى جدت آدم از خاک آفریده شد، این چه تعجب است که از این خبر دارى ؟!

سپس افـزود: ما مى­خواهیم او را آیه و اعجازى براى مردم قرار دهیم (و لنجعله آیة للناس).

و ما مى خواهیم او را رحمتى از سوى خود براى بندگان بنمائیم (و رحمة منا) و به هر حال این امرى است پایان یافته و جاى گفتگو ندارد (و کان امرا مقضیا)

مریم در کشاکش سخت­ترین طوفانهاى زندگى سرانجام مریم باردار شد و آن فرزند موعود در رحم او جاى گرفت (فحملته) 

در اینکه چگونه این فرزند به وجود آمد آیا جبرئیل در پیراهن او دمید یا در دهان او، در قرآن سخنى از آن به میان نیامده است چرا که نیازى به آن نبوده هر چند کلمات مفسرین در این باره مختلف است به هر حال این امر سبب شد که او از بیت المقدس به مکان دور دستى برود (فانتبذت به مکانا قصیا) 

او در این حالت در میان یک بیم و امید، یک حالت نگرانى توأم با سرور به سر  مى­برد، گاهى به این مى­اندیشید که این حمل سرانجام فاش خواهد شد، گیرم چند روز یا چند ماهى از آنها کـه مرا  مى شناسند دور بمانم و در این نقطه به صورت ناشناس ‍ زندگى کنم آخر چه خواهد شد؟!

چه کسى از من قبول مى کند زنى بدون داشتن همسر باردار شود مگر اینکه آلوده دامان باشد، من با این اتهام چه کنم ؟ و راستى براى دخترى که سالها سنبل پاکى و عفت و تقوا و پرهیزگارى، و نمونه اى در عبادت و بندگى خدا بـده، زاهدان و عابدان بنى اسرائیل به کفالت او از طفولیت افتخار مى کردند و زیر­­­نظر­پیامبر­بزرگى پرورش یافته، و خلاصه سجایاى اخلاقى و آوازه قد­است  او همه جا پیچیده است، بسیار دردناک است که یک روز احساس کند همه این سرمایه معنویش ‍ به خطر افتاده است، و در گرداب اتهامى قرار گرفته که بدترین اتهامات محسوب مى شود، و این سومین لرزه اى بود که بر پیکر او افتاد

اما از سوى دیگر، احساس مى کرد که این فرزند پیامبر موعود الهى است یک تحفه بزرگ آسمانى مى باشد، خداوندى که مرا به چنین فرزندى بشارت داده و با چنین کیفیت معجز آسائى او را آفریده چگونه تنهایم خواهد گذاشت؟  

آیا ممکن است در برابر چنین اتهامى از من دفاع نکند؟ من که لطف او را همیشه آزموده­ام، و دست رحمتش بر سر خود دیده­ام در اینکه دوران حمل مریم چه اندازه بود، در میان مفسران گفتگو است هر چند در قرآن به صورت سربسته بیان شده است، بعضى آن را یک ساعت و بعضى 9 ساعت و بعضى شش ماه و بعضى هفت ماه و بعضى هشت ماه و بعضى 9 ماه مانند سایر زنان دانسته­اند، ولى این موضوع تاثیر چندانى در هدف این داستان ندارد. وروایات در این زمینه نیز مختلف است.

هر چه بود دوران حمل پایان گرفت، و لحظات طوفانى زندگى مریم شروع شد، درد سخت زائیدن به او دست داد آنچنان که او را از آبادى به بیابان کشاند بیابانى خالى از انسانها، و خشک و بى آب و بى پناه!  

گرچه در این حالت زنان به آشنایان و دوستان خود پناه مى­برند تا براى تولد فرزند به آنها کمک کنند، ولى چون وضع مریم یک وضع استثنائى بود و هرگز نمى خواست کسى وضع حمل او را ببیند، با آغاز درد زائیدن، راه بیابان را پیش گرفت­. قرآن در این زمینه مى­گوید: درد وضع حمل، او را به کنار درخت خرمائى کشاند (فاجائها المخاض الى جذع النخلة)

تعبیر به جذع النخلة با توجه به اینکه (جذع) به معنى تنه درخت است نشان مى دهد که تنها بدنه­اى از آن درخت باقى مانده بود یعنى درختى خشکیده بود. در این حالت، طوفانى از غم و اندوه، سراسر وجود پاک مریم را فرا گرفت احساس کرد لحظه اى را که از آن مى­ترسید فرا رسیده است، لحظه­اى که هر­چه پنهان است در آن آشکار مى­شود و رگبار­تیرهاى تهمت مردم بى ایمان متوجه او خواهد شد. به قدرى این طوفان سخت بود و این بار بر دوشش سنگینى مى کرد که بى اختیار گفت : اى کاش پیش از این مرده بودم و به کلى فراموش مى شدم (قالت یا لیتنى مت قبل هذا و کنت نسیا منسیا)

بدیهى است تنها ترس تهمت­هاى آینده نبود که قلب مریم را مى­فشرد، هر چند مشغله فکرى مریم بیش از همه همین موضوع بود، ولى مشکلات و مصائب دیگر مانند وضع حـمـل بـدون قابله و دوست و یاور، در بیابانى تنهاى تنها، نبودن محلى براى استراحت، آبـى براى نوشیدن و غذا براى خوردن، وسیله براى نگاهدارى مولود جدید، اینها امورى بود که سخت او را تکان مى داد

و آنها که مى­گویند چگونه مریم با ایمان و داراى شناخت توحیدى که آن همه لطف و احسان الهى را دیده بود چنین جمله اى را بر زبان راند که اى کاش مرده بودم و فراموش شده بودم  هرگز ترسیمى از حال مریم در آن ساعت در ذهن خود نکرده­اند، و اگر خود به جزء کوچکى از این مشکلات گرفتار شوند چنان دست پاچه مى شوند که خود را نیز فراموش خواهند کرد

اما این حالت زیاد به طول نیانجامید و همان نقطه روشن امید که همواره در اعماق قلبش وجود داشت درخشیدن گرفت، ناگهان صدائى به گوشش رسید که از طرف پائین پا بلند است و آشکار مى گوید: غمگین مباش درست بنگر پروردگارت از پائین پاى تو چشمه آب گوارائى را جارى ساخته است (فنادیها من تحتها ان لا تحزنى قد جعل ربک تحتک سریا) 

و نظرى به بالاى سرت بیفکن بنگر چگونه ساقه خشکیده به درخت نخل بارورى تبدیل شده که میوه­ها، شاخه هایش را زینت بخشیده­اند، تکانى به این درخت نخل بده تا رطب تازه بر تو فرو ریزد (و هزى الیک بجذع النخلة تساقط علیک رطبا جنیا) از این غذاى لذیذ و نیرو بخش بخور، و از آن آب گوارا بنوش ( فکلى و اشربى) و چشمت را به این مولود جدیــد روشن دار  (و قرى عینا) و اگر از آینده نگرانى آسوده خاطر باش، هر گاه بشرى دیدى و از تو در این زمینه توضیح خواست با اشاره بگو من براى خداى رحمان روزه گرفته ام روزه سکوت و به همین دلیـ امروز با احدى سخن نمى گویم (فاما ترین من البشر احدا فقولى انى نذرت للرحمن صوما فلن اکلم الیوم انسیا)

خلاصه نیازى به این نیست که تو از خود دفاع کنى، آن کس که این مولود را به تو داده وظیفه دفاع را هم نیز به خود او سپرده است بنابراین از هر نظر آسوده خاطر باش و غم و اندوه به خاطرت راه نیابد

این حوادث پى در پى که همچون جرقه­هاى روشنى در یک فضاى فوق العاده تاریک و ظلمـنـى درخـشیدن گرفت، سراسر قلب او را روشن کرد و حالت آرامش گوارائى به او دست داد

مریم در لابلاى مشکلات ورزیده شد - حوادثى که در این مدت کوتاه بر مریم گذشت و صحنه­هاى اعجاب­انگیزى که از لطف خدا براى او پیش آمد مسلماً او را براى پرورش یک پیامبر اولو­العزم آماده مى­ساخت تا بتواند وظیفه مادرى خود را در انجام این امر خطیر به خوبى اداء کند. 

مسیر حوادث او را تا آخرین مرحله مشکلات پیش برد آنچنان که میان خود و پایان زندگى یک گام بیشتر نمى­دید، اما ناگهان ورق بر مى­گشت، همه چیز به کمک او مى شتافتند، و در محیطى آرام و مطمئن از هر نظر گام مى نهاد

مریم نیز چون در لحظات نخستین در فکرش این تصور پدید آمد که تمام آبرو و حیثیت او در برابر مردم بیخرد با تولد این فرزند بخطر خواهد افتاد، اینجا بود که آرزوى مرگ و فراموش شدن کرد، و این خود دلیل بر آن است که او عفت و پاکدامنى را حتى از جانش بیشتر دوست مى داشت و براى آبروى خود ارزشى بیش از حیات خود قائل بود. 

اما اینگونه افکار که شاید در لحظات بسیار کوتاهى صورت گرفت دیرى نپائید و با دیدن دو اعجاز الهى (جوشیدن چشمه آب و بارور شدن درخت خشکیده خرما) تمام این افکار از روحش به کنار رفت و نور اطمینان و آرامش تمام قلبش را فرا گرفت.  

 بعضى می­پرسند اگر معجزه مخصوص انبیاء و امامان است پس ظهور این گونه معجزات بـراى مریم چگونه بود؟ بعضى از مفسران براى حل این مشکل آنرا جزء معجزات عیسى گرفته اند که مقدمه تحقق یافت، و از آن تعبیر به (ارهاص) مى­کنند. ارهاص به معنى معجزه مقدماتى است. ولى هیچ نیازى بـه اینگونه پاسخها نیست، چرا که ظهور خارق عادات براى غیر پیامبران و امامـان هیچ­گونه مانعى ندارد، این همــان چیزى است که نــامش را کرامت مى گذاریم.  

معجزه آن است که تواءم با تحدى (دعوت به مبارزه ) و توأم با دعوى نبوت و یا امامت بوده باشد.

سـرانجام مریم در حالى که کودکش را در آغوش داشت از بیابان به آبادى بازگشت و به سراغ بستگان و اقوام خود آمد(فاتت به قومها تحمله

هنـگامى کـه آنها کودکى نوزاد را در آغوش او دیدند، دهانشان از تعجب باز ماند، آنها که سابقه پاکدامنى مریم را داشتند و آوازه تقوا و کرامت او را شنیده بودند سخت نگران شدند، تا آنجا که بعضى به شک و تردید افتادند، و بعضى دیگر هم که در قضاوت و داورى، عجول بودند زبان به ملامت و سرزنش او گشودند، و گفتند: حیف از آن سابقه درخشان، با این آلودگى! و صد حیف از آن دودمان پاکى که این گونه بدنام شد

گـفتند: اى مریم ! تو مسلما کار بسیار عجیب و بدى انجام دادى(قالوا یا مریم لقد جئت شیئا فریا).

بعضى به او رو کردنـد و گفتند اى خواهر هارون !پدر تو آدم بدى نبود، مادرت نیز هرگز آلودگى نداشت (یا اخت هارون ما کان ابوک امرء سوء و ما کانت امک بغیا). با وجود چنین پدر و مادر پاکى این چه وضعى است که در تو مى بینیم ؟ چه بدى در طریقه پدر و روش مادر دیدى که از آن روى برگرداندى ؟

اینکه آنها به مریم گفتند: اى خواهر هارون موجب تفسیرهاى مختلفى در میان مفسران شده است، اما آنچه صحیح­تر به نظر مى­رسد این است که هارون مرد پاک و صالحى بود، آنچنان کـه در میان بنى اسرائیل ضرب المثل شده بود، هر کس را مى­خواسـتند به پاکى معرفى کنند مى­گفتند: او برادر یا خواهر هارون است.  

در حدیث دیگرى که در کتاب سعد السعود آمده چنین مى­خوانیم: پیامبر (صلى اللّه عـلیـه و آله و سلّم­) مغیره را به نجران براى دعوت مسیحیان به اسلام فرستاد، جمعى از مسیحیان به عنوان (خرده گیرى بر قرآن ) گفتند مگر شما در کتاب خود نمى خـانید (یا اخت هارون ( در حالى که   مى­دانیم اگر منظور هارون برادر موسى است میان مریم و هارون فاصله زیادى بود؟ 

مغیره چون نتوانست پاسخى بدهد مطلب را از پیامبر (صلى للّه علیه و آله و سلّم) سؤ ال کرد، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: چرا در پاسخ آنها نگفتى که در میان بنى اسرائیل معمول بوده که افراد نیک را به پیامبران و صالحان نسبت مى دادند

در این هنگام، مریم به فرمان خدا سکوت کرد، تنها کارى که انجام داد این بود که اشاره به نوزادش عیسى کرد. (فاشارت الیه(

اما این کار بیشتر تعجب آنها را برانگیخت و شاید جمعى آن را حمل بر سخریه کردند و خشمناک شدند گفتند: مریم با چنین کارى که انجام داده اى قوم خود را مسخره نیز مى کنى، بـه هر حال به او گفتند ما چگونه با کودکى که در گاهواره است سخن بگوئیم ؟

جـمعیت از شنیدن این گفتار مریم نگران و حتى شاید عصبانى شدند آنچنان که طبق بعضى از روایات به یکدیگر گفتند: مسخره و استهزاء او، از انحرافش از جاده عفت، بر ما سختتر و سنگینتر است، ولى ایـن حـالت چـندان به طول نیانجامید چرا که آن کودک نوزاد زبان به سخن گشود و گفت : من بنده خدایم (قال انى عبد الله)

 او کتاب آسمانى به من مرحمت کرده (آتانى الکتاب)

و مرا پیامبر قرار داده است (و جعلنى نبیا)

و خداوند مرا وجودى پر برکت (وجودى مفید از هر نظر براى بندگان در هر جا باشم قرار داده است) (و جعلنى مبارکا اینما کنت (

و مرا تا زندهام توصیه به نماز و زکات کرده است اوصانى بالصلوة و الزکاة ما دمت حیا)

و نیز مرا نیکوکار و قدردان و خیرخواه ، نـبت به مادرم قرار داده است (و برا بوالدتى)

و مرا جبار و شقى قرار نداده است و سرانجام این نوزاد (حضرت مسیح )  مى گوید: سلام و درود خدا بر من باد آن روز که متولد شدم، و آن روز که مى­میرم، و آن روز که زنده برانگیخته مى­شوم (و السلام على یوم ولدت یوم اموت و یوم ابعث حیا)

 روشن ترین تصویر از تولد عیسى (علیهالسـلام ) - فصاحت و بلاغت قرآن را مخصوصا در اینگونه مسائل مهم مى توان درک کرد که چگونه مساله مهمى را که بـا آنهمه خرافات آمیخته شده در عباراتى کوتاه، عمیق، زنده، پرمحتوا، و کاملا گویا، مطرح مى کند، بطورى که هر گونه خرافه اى را از آن جدا و طرد مى نماید. جـالب اینکه در آیات فوق، هفت صفت از صفات برجسته و دو برنامه و یک دعا ذکر شده است

هفت صفت عبارتند از: بنده خدا بودن که ذکر آن در آغاز همه اوصاف، اشاره اى است به اینکه بزرگترین مقام آدمى همان مقام عبودیت است.

و به دنبال آن صاحب کتاب آسمانى بودن و سپس مقام نبوت (البته مى دانیم همیشه مقام نبوت توأم با داشتن کتاب آسمانى نیست).

سپس به دنبال مقام عبودیت و رهبرى، مبارک بـودن یعنى مفید به حال جامعه بودن مطرح شده است.

و بعد از آن، نیکوکارى نسبت به مادر مطرح شده و سرانجام، جبار و شقى نبودن و بجاى آن متواضع، حق­شناس ، و سعادت­مند بودن است از میـان تمام برنامه­ها روى توصیه پروردگار به نماز و زکات تکیه مى­کند و این بخاطر اهمیت فوق العاده این دو برنامه است که این دو رمز ارتباط با خالق و خلق است و از یک نظر مى توان همه برنامه هاى مذهبى را در آن خلاصه کرد چرا که بخشى از آنها پیوند انسان را با خلق و بخشى با خالق مشخص مى کند

و اما دعائى که به خود مى کند و تقاضائى که در آغاز عمرش از خدا دارد این است که خدایا این سه روز را بر من سلامت دار، روز تولد، روز مرگ و روزى که در رستاخیز زنده مى­شوم ، و به من در این سه مرحله حساس امنیت مرحمت فرما

 مقام مادر؛ گر چه حضرت مسیح (علیهالسلام ) به فرمان نافذ پروردگار از مادر بدون پدر تولد یافت ولى همین اندازه که در آیه فوق از زبان او مى­خوانیم که در مقام بـر شمردن افتخارات خود نیکوکارى نسبت به مادر را ذکـر مى­کند دلیل روشنى بر اهمیت مقام مادر است، ضمنا نشان مى دهد که این کودک نوزاد که طبق یک اعجاز به سخن در آمد از این واقعیت آگاه بود که او یک فرزند نمونه در میان انسانها است که تنها از مادر بدون دخالت پدر تولد یافته است .

بکر زائى؛ از جمله سؤ الاتى که آیات فوق بر مى انگیزد این است آیا از نظر علمى امکان تولد فـرزند بدون پدر وجود دارد؟ آیا مساله تولد عیسى (علیها سلام) تنها از مادر مخالف تحقیقات دانشمندان در این زمینه نیست ؟ بدون شک این مساله از طریق اعجاز صورت گرفته، ولى علم امروز نیز امکان چنین امرى را نفى نکرده بلکه تصریح به ممکن بودن آن نموده است. مخصوصا موضوع بکرزائى در میان بسیارى از حیوانات دیده شده و با توجه به اینکه مسـله انعقاد نطفه اختصاصى به انسانها ندارد امکان این امر را به طور عموم اثبات مى کند

دکتر الکسیس کارل فیزیولوژیست و زیست شناس معروف فرانسوى در کتاب انسان موجود ناشناخته چنین مى نویسد: هنگامى که به میزان سهمى که هر یک از پدر و مـادر در تولید مثل دارند فکر مى کنیم باید آزمایشهاى لوب و باتایون را به خاطر بیاوریم که از یک تخمک بارور نشـده قورباغه بدون دخـلت اسپرماتوزوئید بوسیله تکنیکهاى خاصى قورباغه جدیدى مى توان به وجود آورد

به این ترتیب که ممکن است یک عامل شیمیائى یا فیزیکى را جانشین سلول نرکرد ولى در هر حال همیشه وجود یک عامل ماده ضرورى است.  

بنابراین آنچه از نظر علمى براى تولد فرزند قطعیت دارد وجود نطفه مادر (اوول) مى­باشـ و گرنه در مورد نطفه نر­(اسپرماتوزوئید) عامل دیگرى مى­تواند جانشین آن گردد، به همین دلیل مساله بکرزائى واقعیتى است که در جهان امروز مورد قبول پزشکان قرار گرفته هر چند بسیار نادر اتفاق مى­افتد

از این گذشته این مساله در برابر قوانین آفرینش و قدرت خداوند آنگونه است که قرآن مى گوید: (ان مثل عیسى عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون) مثل عیسى در نزد خدا همچون آدم است که او را از خاک آفرید سپس به او فرمان داد موجود شو او هم موجود (کاملى ) شد (آل عمران59) یعنى این خارق عادت از آن خارق عادت مهمتر نیست.  

چگونه نوزاد سخن مى گوید؟ ناگفته پیدا اسـت کـه طبق روال عادى هیچ نوزادى در ساعات یا روزهاى نخستین تولد سخن نمى­گوید، سخن گفتن نیاز به نمو کافى مغز و سپس ورزیدگى عضلات زبان و حنجره و هماهنگى دستگاه­هاى مختلف بدن با یکدیگر دارد، و این امور عادتا باید ماهها بگذرد تا تدریجا در کودکان فراهم گردد. ولى هیچ دلیل علمى هم بر محال بودن این امر نداریم تنها این یک خارق عادت است و همه معجزات چنین هستند یعنى همه خارق عادتند نه محال عقلى.  

    خداوند با قدرت الهی خود به حضرت مریم(ع) فرزندی پسر عطا نمود بدون اینکه مریم(ع) با مردی ارتباط پیدا کند(اولین معجزه). و سپس تولد و چگونگی وضع حمل حضرت مریم(ع) که هرگز نمی خواست کسی وضع حمل او را ببیند و راه بیابـان را در پیش گرفت، بنابراین زنی حامله و بیابانی دور دست و نبودن حتی یک نفر یاور و درد زایمان و نبودن محل استقرار و نبودن غذا و آبی برای خوردن، چه وضعیتی را بوجود می آورد؟ حضرت مریم(ع) در آن حالت سخت در فشار بود بنابراین به قدرت الهی در پایین پای حضرت مریم(ع) چشمه آبی روان شد(دومین معجزه). درخت خشکیده ای که به او تکیه داده بود به نخل باروری تبدیل شد و پر از میوه و رطب تازه شد تا حضرت مریم (ع)از آن تناول کند (سومین معجزه). و بالاخره کودکی سالم و زیبا متولد شد که چشمان حضرت مریم (ع) را روشن کرد (چهارمین معجزه). پس از تولد حضرت عیسی(ع) مهم­ترین مرحله این اعجاز است و آن سخن گفتن حضرت عیسی مسیح(ع) در گهواره است (پنجمین معجزه). او حمد و سپاس خداوند متعال را نمود و خود را بنده خدا معرفی کرده و اینکه او پیامبری خواهد بود که خداوند مقرر داشته و توصیه به نماز و زکات کرده و دیگر مواردی که در آیات آمده است تا آنجا که می فرماید: سلام و درود خدا بر من باد آن روزی که متولد شدم و آن روزی که می میرم و آن روز که زنده برانگیخته می شوم. علاوه بر اینکه این جمله نیز در مورد یحیی آمده در مورد عیسی نیز ذکر شده با این تفاوت که مورد اول خداوند این سخن را می گوید و در مورد دوم مسیح این تقاضا را دارد. 

بنابراین این نتیجه مهم است که بعد از آن که قرآن مجید آیات گذشته را که ترسیم بسیار زنده و روشنی از ماجرای تولد حضرت مسیح (ع) کرده است به نفی خرافات و سخنان شرک آمیزی که در باره حضرت مسیح(ع) گفته اند پرداخته است و چنین می­گوید که این است عیسی بن مریم، مخصوصاً در این عبارت روی فرزند مریم بودن او تأکید می کند تا مقدمه ای باشد برای نفی فرزندی خدا. آن­ها در جاده انحرافی افتاده­اند و عیسی را پسر خداوند می­دانند، این قول حقی است که آن­ها هرگز نباید در آن شرک و تردید کنند و هرگز برای خدا شایسته نیست که فرزندی انتخاب کنند آنچنان که مسیحیان امروزه در مورد خداوند می­پندارند و این با قداست پروردگار سازگار نیست.

بنابراین شرک خداوند چیزی نیست که بتوان به راحتی از آن گذشت و یکی از شاخه­های شرک اعتقاد به وجود فرزند برای خدا عنوان گردیده که نه تنها مسیحیان بر این عقیده هستند که یهودیان نیز در باره عُزَیر و بت­پرستان در باره فرشتگان چنین اعتقادی دارند و آن­ها را دختران خدا می­دانند.

از آنجایی که چنین نسبت ناروایی مخالف اصل توحید است و اینکه تمام عالم هستی بر پایه توحید بنا شده است این نسبت، نسبتی ناروا و زشتی بیش   نمی­باشد و بیان این داستان که نشان دهنده آیات روشن و معجزات دیگر الهی است همگی به این دلیل است که پی به وجود خدا می بریم که نه قدرتش محدود است و نه حیات او پایان می گیرد، نه ضعف و سستی در وجود او راه دارد و نه احساس تنهایی و نیاز می کند. بنابراین تمام کسانی که در آسمان ها و زمین هستنـد همه بنـده او هستنـد. یعنی هم مسیح(ع) و هم عزیـر و هم فرشتگان و هم تمامی انسان ها شامل این حکم عمومی هستند. 

و اگر این سوره بنام مریم (ع) مادر حضرت عیسى مسیح (ع) نام گذاری شده به علت نتایج مهم آن در اثبات توحید و بطلان هدف مشرکان در نسبت دادن شرک به خداوند است .

                                      

                                      برای ارائه نظرات خود اینجا را کلیک کنید 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد