پـرتویـی از نام سوره های قرآن کریـم ::::  A beam of the name of quran sura's

پـرتویـی از نام سوره های قرآن کریـم :::: A beam of the name of quran sura's

آشنایی با نام، معانی و نام گذاری سوره های قرآن مجید :::: Familiar names, meanings and name of the Holy Quran Sura
پـرتویـی از نام سوره های قرآن کریـم ::::  A beam of the name of quran sura's

پـرتویـی از نام سوره های قرآن کریـم :::: A beam of the name of quran sura's

آشنایی با نام، معانی و نام گذاری سوره های قرآن مجید :::: Familiar names, meanings and name of the Holy Quran Sura

لیل۹۲

ســوره لَیـل (شـب)

     در این سوره بعد از ذکر سه سوگند مردم به دو گروه تقسیم میشوند:

انفاق کنندگان با تقوى و بخیلان که منکر پاداش قیامت هستند. در ادامه سوره نیز اشاره به هدایت بندگان بر خداست و همگان را از آتش دوزخ انذار مى کند.

     در این سوره به شب یعنى هنگامى که روز را فرا مى گیرد سوگند یاد شده است که فراگیرى شب ‏نسبت ‏به ‏روز نیز در جاى دیگر قرآن هم آمده‏است ( شب روز را فرا مى گیرد «سوره‏اعراف - 54») نکته جالب این است که ممکن است در پى این همه سوگندى که تاکنون از آن یاد شده و یا سوگندهائى که در سوره هاى بعدى از آن یاد خواهد شد این سؤال را تداعى کند که وقتى خداوند متعال به چیزهائى مانند خورشید - ماه - زمین - آسمان - شب - روز و ... سوگند یاد مى کند که همگى سوگند به حقایق تکوینى است آیا انسانها هم مى توانند به آنها سوگند یاد کنند؟ پاسخ این سؤال را حضرت امام محمدباقر(ع) چنین فرموده اند: خداى تعالى مى تواند به هر یک از مخلوقاتش سوگند یاد کند ولى بندگانش نمى توانند به غیر از او سوگند بخورند (فروع کافى، ج 7، ص 449، ح 1) ( تاکید بر آنچه در سوره اعلى ذکر شد ).

 «لیل» به معنى شب است یعنى هنگامى که روز را فرا مى‏گیرد و تعبیر لیل به «یغشى» ممکن است به خاطر آن باشد که تاریکى شب همچون پرده اى برنیمى از کره زمین مى افتد و آنرا زیر پوشش خود قرار مى دهد و یا به خاطر این که چهره روز یا چهره آفتاب عالمتاب با فرا رسیدن آن پوشانده میشود. به هر حال اشاره اى است به اهمیت شب و نقش موثر آن در زندگى انسانها از تعدیل حوادث آفتاب گرفته تا مسأله آرامش و سکون همه موجودات زنده در پرتو آن و نیز عبادت شب زنده داران بیداردل و آگاه.

     به دنبال این سوگند و دیگر سوگندهایى که در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر هستند این هدف را نمایانگر است که سعى و تلاش شما در زندگى مختلف است.

     جهت گیرى تلاشها و نتایج آن نیز کاملاً مختلف است و اشاره به این است که انسان به هر حال در زندگى چه شب و چه روز آرام وقرار ندارد و حتما به سعى و تلاش دست مى زند و نیروهاى خداداد که سرمایه هاى وجودى اوست در مسیرى خرج میشود. حال این سعى و تلاش در چه مسیرى و به کدام سمت و داراى چه نتیجه اى باشد آن مهم است.

     اگر انسان تمام سرمایه ها و استعدادها را به بهاى اندک بفروشد ضرر کرده و این ایمان است که انواع مشکلات را براى انسان سهل و آسان مى کند که نه تنها جان و مال خود را در طبق اخلاص مى گذارد که از ایثارگرى خود نیز لذت مى برد.

     مرد ثروتمندى در منزلش درخت خرمایى داشت، که قسمتى از شاخه هاى آن فضاى حیاط همسایه را گرفته بود. در فصل خرما، که صاحب درخت براى چیدن خرما به بالاى درخت مى رفت، گاه تعدادى از خرماها در خانه همسایه مى ریخت، و بچّه هاى همسایه که خانواده فقیر و نیازمندى بودند، خرماها را مى خوردند. صاحب نخل که انسان بسیار بخیلى بود، وقتى که این صحنه را مى دید از درخت پایین مى آمد و به منزل همسایه مى رفت و خرماها را از بچّه ها مى گرفت. علاوه بر این، کار عجیبى مى کرد، اگر بچّه ها خرمایى در دهان داشتند انگشت در دهان آنها مى کرد و خرماى نیمه جویده را نیز از دهانشان خارج مى ساخت! پدر بچّه ها، که این صحنه ها برایش سخت و آزاردهنده بود، خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسید و از همسایه اش شکایت کرد. پیامبر فرمود: به شکایتت رسیدگى مى کنم. صاحب نخل را دید، و داستان شکایت همسایه اش را براى وى بازگو کرد. سپس فرمود: این درخت را به من بفروش، من درختى در بهشت براى تو ضمانت مى کنم! مرد بخیل عرض کرد: من درختان نخل فراوانى دارم، امّا این بهترین درخت نخل من است، بدین جهت حاضر به فروش آن نیستم! بخل تنها یک صفت رذیله نیست، بلکه انسان را به سوى بى ایمانى سوق مى دهد. یکى از اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله) به نام ابوالدحداح(«دحداح» در لغت عرب به کسى گفته مى شود که همچون مرغابى یا کبک راه مى رود. یعنى بصورت متعادل و صاف حرکت نمى کند، بلکه بر اثر کوتاهى قد و چاقى هنگام راه رفتن کمى لنگر مى زند و نامتعادل حرکت مى کند و از آنجا که شخص مذکور چنین حالتى داشت، او را ابوالدحداح نامیدند.) که گفتگوى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را با آن مرد شنید، پس از جدا شدن آن مرد بخیل از پیامبر، به خدمت حضرت رسید و عرض کرد: اگر من آن درخت را بخرم و مالک آن شوم، همان معامله را با من انجام خواهى داد؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: بله! این کار را مى کنم. ابوالدحداح به سراغ صاحب نخل رفت و از او خواست که درخت مورد نظر را به او بفروشد. صاحب نخل گفت: این درخت، بهترین درخت نخل من است و لهذا قیمت آن گران است! شخص بخیل که به خاطر بخل راه بى ایمانى را طى مى کرد، قدم به جاده بى انصافى نیز نهاد و گفت: آن را با چهل نخل معاوضه مى کنم، و به کمتر از این قیمت نمى فروشم! ابوالدحداح که اموال دنیا در نظرش بى ارزش و به فکر جهان آخرت و درخت بهشتى بود، حاضر شد درخت مذکور را به همان قیمت بخرد. صاحب درخت که ابوالدحداح را آدم ساده لوحى تصوّر مى کرد که حاضر بود در برابر یک درخت چهل درخت بدهد، به سرعت مقدّمات معامله را آماده کرد; قولنامه نوشته شد، و شهود آن را امضا کردند; و ابوالدحداح چهل نخل را تحویل داد. و آن نخل را تحویل گرفت. سپس خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسید و قولنامه را تقدیم آن حضرت کرد. حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) نیز درخت را به همسایه آن مرد بخیل بخشید. و به این ترتیب آن خانواده فقیر صاحب یک درخت خرما در دنیا، وابوالدحداح صاحب نخلى در بهشت شد. در برخى از کتب تفسیرى آمده که هر زمان پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نخلى را مشاهده مى کرد که شاخه هاى آن به فضاى خانه دیگرى رفته، به یاد درخت نخل ابوالدحداح در بهشت مى افتاد. (قرب الاسناد، ص 156). واینجاست که سوره «لیل» گفتنى ها را در مورد بخیلان و سخاوتمندان بیان نموده. (توضیح اینکه ظاهراً داستان مورد اشاره شأن نزول نیست، بلکه مصداق آیات مذکور است. چرا که سوره لیل همان گونه که از مضمون و نحوه آیاتش پیداست و مفسّران نیز به آن تصریح کرده اند، از سوره هاى مکّى است. و مى دانیم که درخت نخل در مکّه که سرزمین خشک و بى آب و علفى است، وجود نداشت. و لهذا نمى توان باور کرد قصّه مذکور در مکّه و به هنگام نزول آیات مورد بحث رخ داده است، بلکه به نظر مى رسد در مدینه اتّفاق افتاده، و مصداق آیات مورد بحث مى باشد.)

     پس چه شأن نزول باشد، یا مصداق، با توجه به اینکه انسان همواره در مسیرى حرکت مى کند و خداوند براى او در این مسیر انواع ابزارها و نعمتها و رحمت ها را قرار داده تا به بهترین نوع از آن براى رسیدن به کمال مطلوب که همانا خداوند و رضاى اوست استفاده نماید و تاکید بر این موضوعات را نیز همواره با سوگندهاى خود به همین نعمتها و رحمتها به ما گوشزد مى‏نماید:

سوگند به شب تاریک، قسم به روز روشن، و سوگند به خالق مذکّر و مؤنّث، که تلاش و کوشش شما انسانها متفاوت است. برخى همچون ابوالدحداح سخاوتمندند و به فکر آسایش خویش در جهان آخرت هستند. و برخى نیز همچون صاحب نخل بخیلند و فقط به این دنیا مى اندیشند. و در نتیجه هر گروه تلاشهایشان را در راستاى عقاید خویش ساماندهى مى کنند. گروهى که اهل بخشش و سخاوتند، و این کار را براى جلب رضایت پروردگار انجام مى دهند، و قیامت را باور دارند (همچون ابوالدحداح که با عمل خویش نشان داد که معتقد به قیامت است) براى چنین اشخاصى دنیا و آخرت را آسان مى کنیم. مشکلات زندگیشان را حل کرده، و در قیامت راه بهشت را به رویشان مى گشاییم. و امّا گروهى که اهل بخشش و انفاق نیستند، و آلوده به صفت رذیله بخل هستند، و تصوّر مى کنند که با بخل ورزیدن مستغنى و ثروتمند مى شوند، و در نتیجه بخل عملا قیامت و نعمتهاى بهشتى را منکر مى شوند (همچون صاحب آن نخل) زندگى دنیا و آخرت را بر آنان سخت خواهیم گرفت. هم در دنیا از اموالشان بهره نمى برند، و هم در جهان آخرت به هنگامى که در آتش جهنّم سقوط مى کنند ثروت و داراییشان سودى به حالشان نخواهد داشت. 

 خداوند متعال براى بار دیگر به شب و روز قسم خورده است. آیا تکرار این قسم ها با فصاحت و بلاغت قرآن مجید ناسازگار نیست؟ چرا که این سومین بار است که در طىّ مباحث گذشته به روز و شب قسم یاد شده است; یا این قسم ها با هم فرق دارد، و هر کدام سوگند تازه اى محسوب مى گردد؟ اگر در آیات مورد بحث دقّت کنیم تصدیق خواهیم کرد که این سوگندها تکرارى نیست. و نه تنها منافاتى با فصاحت و بلاغت قرآن مجید ندارد، بلکه خود گواه و شاهدى بر فصاحت و بلاغت آن است. زیرا هر چند در ظاهر در هر سه مورد به شب و روز قسم یاد شده، ولى در حقیقت در هر مورد به بخشى از لیل و نهار سوگند خورده است. توجّه کنید:

در یک جا مى فرماید: «(وَاللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ)، قسم به شب هنگامى که پشت مى کند» در اینجا قسم به مجموعه شب نیست، بلکه به هنگامى است که از نیمه بگذرد.

و در جاى دیگر فرموده است: «(وَاللَّیْلِ إِذَا عَسْعَسَ)،سوگند به شب هنگامى که تاریکى آن کم رنگ مى شود». دراینجا هم سوگند به زمان خاصّى از شب است، نه تمام شب. و آن نزدیکیهاى اذان صبح است، که هوا رو به روشنایى مى رود و به طلوع فجر صادق نزدیک مى شویم.

و در آیات مورد بحث، سوره لیل مى خوانیم: «(وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَى)، قسم به شب هنگامى که تاریکى او جهان را مى پوشاند» در اینجا هم قسمت خاصّى از لیل، یعنى اوّل شب، مورد سوگند واقع شده است. بنابراین، خداوند به سه زمان مختلف از شب سوگند خورده، و به هیچ وجه تکرارى صورت نگرفته است.

و امّا در آیات مربوط به روز، در یکجا فرموده است: «(وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ)، قسم به صبح هنگامى که تنفّس مى کند» و این اشاره به آغاز صبح و ابتداى روز دارد.

و در جاى دیگر فرموده: «(وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ)، قسم به صبح هنگامى که کاملا روشن مى شود» در اینجا قسم به هنگام طلوع آفتاب است.

و در آیه سوم فرموده است: «(وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى)، قسم به روز هنگامى که کاملا تجلّى و بروز کند» که نزدیکى هاى ظهر منظور است. پس در این سه مورد هم قسم ها یکسان نیست، بلکه سه حالت مختلف روز انتخاب شده است، در اوّلى به ابتداى طلوع فجر صادق، و در دومى به ابتداى طلوع خورشید، و در سومى به هنگام اوج خورشید در پهناى آسمان سوگند یاد شده است. و این عین فصاحت و بلاغت قرآن مجیداست. 

 خداوند مى خواهدبه مابفهماندکه مجموعه روزیک نشانه نیست، سرتاسر شب یک نشانه نیست، بلکه حالات مختلف شب و روز هر کدام یک نشانه مستقل و جداگانه است. همان گونه که در آیات 20 و 21 سوره ذاریات در مورد انسان مى فرماید: (وَفِى الاَْرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ * وَفِى أَنفُسِکُمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ). یعنى وجود هر انسان تنها یک آیه و نشانه از عظمت پروردگار نیست، بلکه در وجود هر انسانى آیات و نشانه هاى متعدّدى وجود دارد. یکى از آیات عجیب پروردگار در وجود انسانها این است که انسان یک نوع غذا مى خورد، امّا این غذا هنگامى که به استخوان انسان مى رسد تبدیل به استخوان، و زمانى که به خون مى رسد تبدیل به خون، و اگر به چشمان انسان برسد تبدیل به اشک چشم، و خلاصه به هر عضوى از اعضاى انسان برسد تبدیل به همان عضو شده، و به رنگ آن عضو در مى آید.

همان گونه که در طبیعت نیز این مسأله را مشاهده مى کنیم که از آب و هوا و زمین واحد، گیاهان مختلف و درختان گوناگون و میوه هاى متفاوتى بدست مى آید. اینها هر کدام نشانه اى مستقل از نشانه هاى پروردگار است. آغاز شب، وسط شب، پایان شب، ابتداى روز، هنگام طلوع آفتاب، هنگام ظهر، هر کدام ویژگى خاصّى دارد که خداوند به تک تک این لحظات سوگند یاد کرده است. محیط آرام و آماده استراحتى که شب براى انسانها، بلکه حیوانات، و حتّى درختان فراهم مى کند که همه موجودات عالم از آن براى استراحت خود استفاده مى کنند(دانشمندان معتقدند که فقط زنبور عسل در تمام عمر خواب و استراحت ندارد، و در طول شبانه روز مشغول کار و تلاش است. گویا کارهاى زنبور عسل به قدرى زیاد است که فرصت استراحت به او نمى دهد!) نعمت بزرگى است که شایستگى قسم یاد کردن را دارد.

نتیجه اینکه قسم اوّل در آیات سوره لیل، سوگند به ابتداى شب است که تاریکى آن جهان را فرا مى گیرد. و قسم دوم سوگند به نیمه هاى روز است که روشنایى آن بصورت کامل جهان را فرا گرفته است. تا باشد که با چشم خرد و عقل و آگاهى آنرا فهمیده و به درگاهش سر عبودیت را تسلیم نمائیم.

 و لذا این سوره به نام یکى دیگر از نعمتهاى خداوند یعنى «لیل» به معنى شب نامگذارى شده است

                                      

                                      برای ارائه نظرات خود اینجا را کلیک کنید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد