پـرتویـی از نام سوره های قرآن کریـم :::: A beam of the name of quran sura's

آشنایی با نام، معانی و نام گذاری سوره های قرآن مجید :::: Familiar names, meanings and name of the Holy Quran Sura

پـرتویـی از نام سوره های قرآن کریـم :::: A beam of the name of quran sura's

آشنایی با نام، معانی و نام گذاری سوره های قرآن مجید :::: Familiar names, meanings and name of the Holy Quran Sura

منافقون 63

ســوره منـافقـون (دو رویان) 

     این سوره وضع منافقین را توصیف مى کند و آنان را به شدت عداوت با مسلمین متهم ساخته و رسول خدا(ص) را دستور مى دهد تا از خطر آنان بر حذر باشد و مؤمنین را نصیحت مى­کند به اینکه از کارهائى که سرانجام آن نفاق است بپرهیزید تا به هلاکت نفاق دچار نگردند و کارشان به آتش دوزخ منجر نشود. 

     سوره منافقون از سوره­هاى پرمحتواست که محور اصلى بحثهاى آنرا مى­توان برحذر داشتن مؤمنان از توطئه­هاى منافقان و هشدار به مؤمنان که مواهب  مادى دنیا آنها را از ذکر خداوند غافل نکنند و توصیه به انفاق در راه خدا و بهره گیرى از اموال پیش از آنکه مرگ فرا رسد و آتش حسرت به جان انسان بیفتد، ذکر نمود. 

ماده «ن ، ف ، ق» در لغت عرب براى دو معناى اصلى و چند معناى فرعى به کار رفته است. دو معناى اصلى آن، یکى «تمام و فنا شدن» و دیگرى «پوشیده و پنهان داشتن» است. از معناى نخست، استعمال‏ «نفق نفقة القوم» به معناى تمام شدن زاد و توشه است. در معناى دوم، واژه‏هاى «نفق» به معناى تونل و راه زیرزمینى و «نافقاء» در برابر «قاصعاء» به معناى یکى از دو سوراخ لانه موش صحرایى به کار رفته‏اند. قرآن با استخدام این لفظ براى کسى که کفر خود را پوشیده مى‏دارد و اظهار ایمان مى‏نماید، به یکى از وجوه پنهان روح و بیمارى‏هاى نهان انسان اشاره کرد بر اساس این تشبیه ساخته شده است که منافق نیز داخل «نفق» یا «نافقاء» مى‏شود تا خود را پنهان بدارد و اگر بتواند بگریزد. با رواج این استعمال و کاربرد آن در دیگر مصداق‏ها، همچون انسان خیانتکار، ریاکار، توسعه معنایى نفاق افزون‏تر گشت. 

     کمله «منافق» اسم فاعل از باب مفالعه از ماده «نفاق» است که در عرف قرآن به معناى اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنى است. مسأله نفاق و منافقان در اسلام از زمانى مطرح شد که پیامبر(ص) به مدینه هجرت فرمودند و پایه هاى اسلام قوى و پیروزى آن آشکار شد و گرنه درمکه تقریبا منافقى وجود نداشت زیرا اظهار مخالفت به طور آشکار مشکل وگاه غیر ممکن بود ولذا دشمنان شکست خورده براى ادامه برنامه­هاى تخریبى خود تغییر چهره دادند و ظاهراً به صفوف مسلمانان پیوستند ولى در خفا به اعمال خود ادامه مى دادند. 

     این نکته نیز قابل توجه است که مسأله نفاق و منافقان مخصوص به عصر پیامبر نبود بلکه هر جامعه­اى مخصوصاً جوامع انقلابى با آن روبرو هستند به همین دلیل باید تحلیلهاى قرآن راروى این مسأله به عنوان یک مسأله مورد نیاز فعلى مورد بررسى دقیق قرار داد و از آن براى مبارزه با روح نفاق و خطوط منافقین در جوامع اسلامى امروز الهام گرفت. 

     نکته دیگر اینکه خطر منافقان براى هر جامعه از خطر هر دشمنى بیشتر است چرا که از یک سو شناخت آنها غالباً آسان نیست و از سوى دیگر دشمنان داخلى هستند و گاه چنان در تار و پود جامعه نفوذ مى­کنند که جدا ساختن آنها کار بسیار مشکلى است و از سوى سوم روابط مختلف آنها با سایر اعضاء جامعه کار مبارزه را با آنها دشوار مى سازد.

     به همین دلیل اسلام در طول تاریخ خود بیشترین ضربه را از منافقان خورده و نیز به همین دلیل قرآن سخت­ترین حملات خود را متوجه منافقان ساخته و آنقدری که آنها را کوبیده هیچ دشمنى را نکوبیده است. 

   منافقان یعنی کسانی که متظاهر به اسلامند ولی در قلبشان و در عمق روحشان مسلمان نیستند، کافرند، غیر مسلمانند، و در نتیجه مردمی هستند دو چهره: یک چهره شان چهره مسلمانی و چهره دیگرشان چهره کفر است. وقتی با مسلمانان می نشینند اظهار مسلمانی  می کنند و عمل مسلمانی انجام می دهند، و وقتی با کافران می نشینند مانند آنها هستند و خودشان را از آنها به حساب می آورند .

       خصوصیات و ویژگیهای منافق از منظر روایات نفاق معنى وسیعى دارد که هر گونه دوگانگى ظاهر و باطن را در بر مى گیرد، مصداق بارز آن، نفاق عقیدتى است، که آیات منافقین معمولا ناظر به آن است و آن مربوط به کسانى است که در ظاهر اظهار ایمان مى کنند، ولى در دل شرک و کفر، پنهان مى دارند. اما نفاق عملى در مورد کسانى است که اعتقاد باطنى آنها اسلام است، ولى اعمالى بر خلاف این تعهد باطنى انجام مى دهند که دوگانگى چهره درون و برون را نشان مى دهد، مانند: پیمان شکنى، دروغ و خیانت در امانت، به همین جهت در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام ص آمده است: «ثلاث من کن فیه کان منافقا، و ان صام و صلى، و زعم انه مسلم: من اذ ائتمن خان، و اذا حدث کذب، و اذا وعد، اخلف، سه چیز است در هر کس باشد منافق است، هر چند نماز بخواند و روزه بگیرد و خود را مسلمان بداند: کسى که در امانت خیانت مى کند و به هنگام سخن گفتن دروغ مى گوید، و هر گاه وعده اى مى دهد، تخلف مى کند» (سفینة البحار جلد 2 صفحه 605). در حدیث دیگرى از رسول خدا ص مى خوانیم:«ما زاد خشوع الجسدعلى ما فى القلب فهو عندنا نفاق ، هر مقدار خشوع ظاهر بر آنچه در قلب است، افزون گردد او در نزد ما نفاق است» (اصول کافى جلد 2، باب صفة النفاق، حدیث 6)

    و در جاى دیگر از امام علی بن الحسین (ع) مى خوانیم: «ان المنافق ینهى و لا ینتهى و یامر بما لا یاتى، منافق، نهى از منکر مى کند، اما خود، آن را ترک نمى گوید، و امر به معروف مى کند اما خودش انجام نمى دهد» (همان مدرک حدیث 3)، و از شعب مهم نفاق عملى، مساله شرک و ریاکارى است که در روایات اسلامى نیز به آن اشاره شده است. در روایاتى که در منابع شیعه و اهل تسنن از پیغمبر گرامى اسلام ص نقل شده که: «یة المنافق ثلاث اذا حدث کذب و اذا وعد اخلف و اذا ائتمن خان، نشانه منافق سه چیز است دروغگویى، پیمان شکنى، و خیانت در امانت» (صحیح ترمذى و نسایى بنا بنقل المنار، همین مضمون در سفینة البحار نیز آمده است). پیمان شکنى و دروغ از صفات منافقان است و آنها هستند که پیمان خود را که با تاکیدات فراوان با خدا بسته اند زیر پا مى گذارند و حتى به پروردگار خویش دروغ مى گویند. حدیث معروفى که از پیامبر ص نقل شده نیز این حقیقت را تاکید مى کند که فرمود: «للمنافق ثلاث علامات، اذا حدث کذب، و اذا وعد اخلف، و اذا ائتمن خان، منافق سه نشانه دارد: به هنگام سخن گفتن دروغ مى گوید، و به هنگامى که وعده مى دهد تخلف مى کند، و هر گاه امانتى به او بسپارند، در آن خیانت مى نماید» (سفینة البحار ج 2 صفحه 605). 

   حدیث فوق به صورت مؤکدترى از امام صادق ع از پیامبر ص در کتاب کافى آمده است، آنجا که مى فرماید:«ثلاث من کن فیه کان منافقا و ان صام و صلى و زعم انه مسلم من اذا ائتمن خان، و اذا حدث کذب، و اذا وعد اخلف، سه چیز است در هر کس باشد منافق است، هر چند روزه بگیرد و نماز بخواند، و خود را مسلمان بداند: کسى که در امانت خیانت کند، و در سخن دروغ گوید، و به هنگام وعده تخلف جوید.» و البته ممکن است به ندرت گناهان فوق از افراد با ایمان صادر شود و سپس توبه کنند، ولى استمرار آن نشانه روح نفاق و منافق گرى است گرچه نفاق به مفهوم خاصش، صفت افراد بى ایمانى است که ظاهرا در صف مسلمانانند، اما باطنا دل در گرو کفر دارند، ولى نفاق معنى وسیعى دارد که هر گونه دوگانگى ظاهر و باطن، گفتار و عمل را شامل مى­شود هر چند در افراد مؤمن باشد که ما از آن به عنوان " رگه­هاى نفاق" نام مى­بریم. مثلا در حدیثى مى خوانیم: «ثلاث من کن فیه کان منافقا و ان صام و صلى و زعم انه مسلم، من اذا ائتمن خان، و اذا حدث کذب، و اذا وعد اخلف، سه صفت است در هر کس باشد منافق است هر چند روزه بگیرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند: کسى که در امانت خیانت مى کند، و کسى که به هنگام سخن گفتن دروغ مى گوید، و کسى که وعده مى دهد و خلف وعده مى کند. 

   مسلما این گونه افراد منافق به معنى خاص نیستند، ولى رگه هایى از نفاق در وجود آنها هست، مخصوصا درباره ریاکاران از امام صادق (ع) مى­خوانیم که فرمود: «الریاء شجرة لا تثمر الا الشرک الخفى، و اصلها النفاق، ریا و ظاهر سازى، درخت (شوم و تلخى) است که میوه اى جز شرک خفى ندارد و اصل و ریشه آن نفاق است» (امالى صدوق مطابق نقل نور الثقلین ج 3 ص 192).

    امیر مؤمنان على علیه السلام درباره منافقان می فرماید: اى بندگان خدا شما را به تقوا و پرهیزکارى سفارش مى کنم، و از منافقان بر حذر مى دارم، زیرا آنها گمراه و گمراه کننده اند، خطاکار و به خطا اندازند، به رنگهاى گوناگون در مى آیند، به قیافه و زبانهاى متعدد خودنمایى مى کنند از هر وسیله اى براى فریفتن و در هم شکستن شما استفاده مى کنند، و در هر کمینگاهى به کمین شما مى نشینند، بد باطن و خوش ظاهرند، و در نهان براى فریب مردم گام بر مى­دارند، از بیراهه­ها حرکت مى کنند، و گفتارشان به ظاهر شفا بخش، اما کردارشان دردى است درمان ناپذیر، به رفاه و آسایش مردم حسد مى ورزند و اگر به کسى بلائى وارد شود خوشحالند، امیدواران را مایوس مى کنند، و در هر راهى کشته­اى دارند، در هر دلى راهى و در هر مصیبتى اشک ساختگى مى ریزند، مدح و تمجید را به یکدیگر قرض مى دهند و انتظار پاداش و جزا مى کشند، اگر چیزى بخواهند اصرار مى ورزند، و اگر ملامت کنند پرده درى مى نمایند. و در جای دیگر درباره گروهى از منافقان مى فرماید: «ثم بقوا بعده، فتقربوا الى ائمة الضلالة، و الدعاة الى النار بالزور و البهتان، فولوهم الاعمال، و جعلوهم حکاما على رقاب الناس، این گروه بعد از پیامبر ماندند و به ائمه ضلال تقرب جستند، و آنها دعوت کنندگان به دوزخ از طریق دروغ و بهتان بودند، پیشوایان ضلال نیز از وجود اینها بهره گرفتند، پستها به آنها دادند و آنها را بر گردن مردم حاکم و سوار کردند» (نهج البلاغه خطبه 210).  

     بنابراین اهمیت شناخت اینگونه افراد دو رو و دورى از آنان آنقدر مهم است که در وهله اول پیامبر (ص) را هشدار مى­دهد که از آنان دورى نماید که به دنبال آن تکلیف مابقى مشخص است. 

 و به همین جهت این سوره به نام سوره «منافقون» یعنى افراد دورو یا دورویان نامگذارى شده است. 

 

                                    

                                      برای ارائه نظرات خود اینجا را کلیک کنید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد