ســوره کـوثـر [خیر فراوان](عطـاى بسیـار)
در این سوره منتّى بر رسول خدا(ص) نهاده شده که به آن جناب کوثر داده شده و این بدان معنى است که آن جناب را دلخوش سازد و بفهماند که آنکس که به وى زخم زبان مى زنند که اولاد ذکور ندارد و اجاق کور است خودش اجاق کور است.
پیغمبراکرم(ص) دو فرزند پسر داشت از حضرت خدیجه یکى قاسم و دیگرى طاهر که او را عبدالله نیز مى نامیدند و هر دو در مکه از دنیا رفتند و پیغمبراکرم(ص) فاقد فرزند پسر شد این موضوع زبان بدخواهان قریش را گشود و کلمه «ابتر» ( یعنى بلاعقب) را براى حضرتش انتخاب کردند. فکر مى کردند با رحلت پیغمبر اکرم (ص) برنامه هاى او به خاطر نداشتن فرزند ذکور تعطیل خواهد شد.
قرآن نازل شد و به طرز اعجاب آمیزى در این سوره به آنها پاسخ داده شد و خبر داد که برنامه هاى اسلام هرگز قطع نخواهد شد. جالب اینکه این سخن را خداوند زمانى به پیغمبر مى گوید که آثار این خیر کثیر هنوز ظاهر نشده بود. این خبرى بود از آینده نزدیک و آینده هاى دور. خبرى بود اعجازآمیز و بیانگر حقانیت دعوت رسول اکرم(ص).
«کوثر» بر وزن «فوعل» به معناى چیزى است که شأنش آن است که کثیر باشد و کوثر به معناى خیر کثیر است. اما مفسرین در معناى کوثر اختلاف نظر دارند که نزدیک به پانزده معنى براى آن استعمال شده است.
کوثر به معنای زیاد و فراوان و بسیار است. در قرآن واژه زیبای کوثر تنها یک بار ذکر شده است. در سوره کوثر خدای متعال خطاب به پیامبر صلی ا... علیه و آله و سلم می فرماید: انااعطیناک الکوثر. ما به تو کوثر عطا کردیم. بی شک «کوثر» که عطای الهی است، امری مقدس و با ارزش و دارای اعتبار و احترام است. از این رو در کتاب های لغت و تفسیر واژه «کوثر» به خیر کثیر ترجمه شده است. احمد بن فارس زکریا در قرن چهارم در معنای واژه کوثر نوشته است: ارادالخیر الکثیر (ترتیب مقاییس اللغة، ص۸۵، ماده کثر). خداوند خیر کثیر را اراده فرموده است. زمخشری هم در آغاز قرن ششم نوشته است: ابن عباس و سعید بن جبیر کوثر را به خیر کثیر تفسیر کرده اند (الکشاف، ج۴، ص ۸۰۷) شیخ طبرسی در قرن ششم تصریح کرده است، ابن عباس و ابن جبیر و مجاهد گفته اند: کوثر به معنای خیر کثیر است (مجمع البیان، ج۵، ص۵۴۹، تفسیر سوره کوثر). راغب اصفهانی نیز نوشته است: هوالخیر العظیم الذی اعطاه النبی صلی ا... علیه و آله و سلم و قد یقال للرجل السخی الکوثر (المفردات فی غریب القرآن، ص۴۲۶، ماده کثر) کوثر خیر بزرگی است که خداوند به پیامبر(ص) عطا فرموده است و به مرد با سخاوت و بخشنده کوثر گفته می شود. فیض کاشانی در قرن یازدهم کوثر را به خیر مفرط کثیر تفسیر کرده است. (الصافی، ج ۵، ص۳۸۲) بنابراین کوثر در لغت به معنای «خیر کثیر» است. «کوثر» خوبی و برکت زیاد و زیبایی بسیار و رحمت فراوان است. بر اساس جمله اعطیناک که فعل ماضی است، این عطیه الهی چیزی است که در آن زمان به پیامبر اکرم(ص) داده شده بود. با تفسیر قرآن به قرآن و توجه به ۲واژه «کوثر» و «ابتر» در سوره کوثر روشن می شود که کوثر، انسان کامل و خیر کثیر وجودی است که به آخرین پیامبر خدا(ص) اعطا شده است.
اما اینکه خداوند فرموده ما بر تو کوثر عطا کردیم خالى از دلالت نیست که آن را به وجود مبارک حضرت فاطمه زهرا(س) نسبت دهیم. زیرا نسل و ذریه پیامبر به وسیله همین دختر گرامى در جهان انتشار یافت. نسلى که نه تنها فرزندان جسمانى پیغمبر بودند بلکه آئین او تمام ارزشهاى اسلام را حفظ کرد و به آیندگان ابلاغ نمود.
این آیه- که مخاطب آن پیغمبر اکرم است- تذکار به پیغمبر است و به همه مردم دیگر که خداوند چه نعمت افزاینده ای به پیغمبر اکرم داده است و پیامبر را امر می کند به شکرگزاری نعمت افزاینده الهی و بعد می گوید دشمن تو چنین است.
مردم عرب زمان جاهلیت مانند اغلب مردم ایلی و قبیله ای برای فرزند، آنهم فرزند ذکور، اهمیت فراوانی قائل بودند. اختصاص به مردم عرب نداشت و مطلقا در زندگی قبیله ای و ایلی که هر قبیله ای خودش باید از خودش حمایت کند پسر ارزش زیادی داشت؛ چون همیشه پسر بوده است که می توانسته اسلحه به دست بگیرد و از خانواده و قبیله حمایت کند. در وقتی که زندگی صورت قومی و کشوری پیدا کند، مثل زندگیهای امروز، افراد خانواده نیاز ندارند که هر خانواده یا فامیلی خودش سلاح به دست بگیرد و از خودش حمایت کند؛ کشور اجمالا ارتش دارد. ممکن است احیانا تمام افراد یک خانواده ارتشی باشند و هیچ کدام از افراد یک خانواده دیگر ارتشی نباشند.
ولی در گذشته هر قبیله ای باید خودش از خودش حمایت می کرد و لهذا خوشا به حال قبیله و خانواده ای که پسر داشت و بدا به حال قبیله و خانواده ای که از پسر محروم بود. از پسر که محروم بودند از نیرو محروم بودند. درست مثل حالا که در کشورهای امروز هر کشوری که بمب اتم دارد قویترین کشورهاست، هر خانواده و قبیله ای که پسر داشت اسلحه روز و بمب اتم وقت را داشت و آن که نداشت نیروی دفاعی نداشت.
بعلاوه، دختر در زمان قدیم فوق العاده تحقیر می شد. اصلا دختر را انسان نمی دانستند. اولاد دختر یعنی نوه های دختری را اولاد خودشان نمی دانستند، می گفتند اینها اولاد فامیل شوهرند نه اولاد دختر. یعنی اگر کسی ده تا دختر هم داشت می گفت اولاد این دخترها که بچه های من نیستند، بچه های فامیل شوهرهای خودشان هستند؛ چون این جور فکر می کردند که: زن حکم ظرف و حکم زمین را دارد. زراعت مال بذر است یا مال زمین؟ زراعت مال صاحب بذر است نه صاحب زمین. صاحب زمین، زراعت و بذر در زمین او رشد کرده، به او مربوط نیست. این جور خیال می کردند که بچه فقط از نطفه مرد به وجود می آید؛ نطفه مرد در رحم زن ریخته می شود، کار زن این است که نطفه مرد و بذری را که مال مرد است در رحم خودش پرورش می دهد، بعد هم تحویلش می دهد. مثل بچه ای است که او را در مدرسه ای بگذارند و در آن مدرسه رشد بدهند، غذا به او بدهند، تعلیمات به او بدهند. اگر بچه ای ده سال هم در یک پانسیون باشد و در آنجا غذا به او بدهند، تعلیمات به او بدهند، بعد از ده سال صاحب بچه می آید بچه اش را می برد. آن صاحب پانسیون حق ندارد بگوید این بچه حالا دیگر مال من شده. صاحب بچه می گوید بچه مال ماست، تو فقط به او غذا دادی. فکر قدیم این بود که در واقع نطفه در رحم مادر پانسیون شده و رحم حکم پانسیون را دارد؛ بچه مال پدر است، در اینجا تغذیه می شود، بعد از تغذیه باید تحویل صاحبش داد.
قرآن کریم این فکر را از اساس رد کرد؛ در آیات زیادی تصریح می کند که بچه، هم مال زن است و هم مال مرد؛ یعنی زن در بذر هم شریک است نه اینکه بذر انحصارا مال مرد است و زن حکم ظرف را دارد. علم امروز این مطلب را صد در صد تأیید کرده و می گوید آن سلولی از نطفه مرد که وارد رحم زن می شود با سلولی که در رحم زن پرورش پیدا کرده است متحد می شود و مجموعا یک واحد را به وجود می آورند و آن سلول مرکب متساویا نیمی از آن از سلول مرد است و نیمی از سلول زن، و بنابراین زن متساویا با مرد در خود بذر شریک است.
بعلاوه زن سهم بیشتری دارد؛ چون در مدت نُه ماه این سلول مرکبی را که هر دو در آن سهیم و شریک هستند از وجود خودش تغذیه می کند و بعد از نه ماه به صورت یک موجود کامل بیرون می دهد و بنابراین سهم زن از سهم مرد در ایجاد فرزند بیشتر می شود. در اصل هسته با همدیگر شریک هستند ولی علاوه بر این، زن در پرورش هم نقش دارد. بعد که زن مدت دو سال شیر می دهد (باز از وجود خودش) سهم بیشتری پیدا می کند. و علت اینکه حقوق مادر از حقوق پدر بر فرزند بیشتر است این است که زن سهم بیشتری در تکوین فرزند دارد. و این که بعد ولیّ فرزند پدر است باز فلسفه دیگری دارد که رئیس خانواده به طور کلی مرد است، که آن حساب حساب دیگری است.
پس این فکر در میان مردم قدیم عموما و در جاهلیت عرب بالخصوص بوده است که دختر و به طور کلی زن سهم زیادی در تکوین فرزند ندارد، فرزند به مرد و فامیل مرد تعلق دارد و فرزندان دختران مال فامیل پدر دختر نیست، ملحق اند به فامیل شوهرها. نتیجه چه می شد؟ اگر کسی ده تا هم دختر می داشت می گفتند ای بیچاره بی اولاد؛ چون رشته اش بریده و قطع می شد.
می گفتند: (شعر عرب جاهلیت است): پسران ما (فرزندان ما) منحصرا آنها هستند که از اولاد پسران ما به وجود آمده باشند، آنهایی که از دختران ما به وجود می آیند بچه های ما نیستند، بچه های مردم دور دست و غریبه ها هستند.
پیغمبر اکرم از خدیجه سه دختر پیدا کردند: زینب، امّ کلثوم و کوچکترین آنها فاطمه سلام اللّه علیها، و دو پسر (و به قولی سه یا چهار پسر) : قاسم و عبداللّه یا عبیداللّه. پسرهای خدیجه مُردند و دخترها ماندند. هنوز دوران مکه است. دشمنها خوشحال شدند، گفتند که او بکلی منقطع الآخِر شد؛ آدمی که پسر ندارد بچه ندارد و آدمی هم که بچه ندارد دیگر کسی بعد از او نیست که نام او را حفظ کند و دینش را نگهداری کند. چون قبیله ای فکر می کردند می گفتند «این اگر اولادی داشته باشد بعد آنها می آیند فکر و نام و کتاب و دینش را نگهداری می کنند. اولاد که از این نماند، پس این ابتر است. » ابتر یعنی ناقص.
این است که قرآن فرمود: إِنّا أَعْطَیْناکَ اَلْکَوْثَرَ ما به تو کوثر دادیم. مسلّم در «کوثر» خیر کثیر نهفته است. ولی آیا مقصود از «کوثر» خیر کثیر است یا چیزی که منشأ خیر کثیر است؟ ظاهرا دومی است. البته منشأ خیر کثیر هم خیر کثیر است. یعنی ما به تو چیزی دادیم که از او خیر کثیر برمی خیزد، یک منبع خیری به تو داده ایم که هرگز منقطع نخواهد شد. چیزی ما به تو داده ایم که هرگز منقطع نخواهد شد، منبعی که برای همیشه جوشان است. قرآن هیچ تفسیر نمی کند که آن چشمه فزاینده چیست.
مقصود از آن منبع جوشان چیست؟ بعضی گفته اند مقصود این است که ما به تو نبوت و وحی و قرآن دادیم و در واقع ما چیزی به تو دادیم که صدها هزار برابرِ فرزند ذکور، آن اثری که باید داشته باشد دارد. در واقع ما کاری برای تو کردیم که تو را پدر بشر قرار دادیم. بعض دیگر گفته اند مقصود همان نهر کوثری است که در قیامت است. و بعضی گفته اند مقصود ذریه کثیر است و در واقع مقصود شخص حضرت زهراست؛ یعنی دختری ما به تو دادیم که از این دختر، تو آنقدر فرزند پیدا کنی- آنهم چه فرزندانی! و ائمه از ذریه او پیدا بشوند- که هیچ صاحبْ پسری این طور نیست.
قرینه اینکه مقصود از کوثر چنین چیزی است این است که بعد می فرماید: إِنَّ شانِئَکَ هُوَ اَلْأَبْتَرُ دشمن تو خودش یک آدم بی دنباله است؛ یعنی: پس تو دنباله دار هستی، دنباله تو از ناحیه فرزندان قطع نمی شود.
چون قرآن تصریح نکرده، شامل همه اینها می شود. خدا یک منبع خیری به پیغمبر داد که از آن منبع خیر همه اینها پیدا شد. حضرت زهرا هم اگر پیدا شد، از آن پیدا شد؛ آن نهری هم که در قیامت هست از این پیدا شد، و آن منبع خیر- همان طور که بسیاری از مفسرین گفته اند- همان چشمه فیاض وحی و نبوت است. (مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 793)
وعده ای که خداوند در خصوص کوثر داده همین کثرت ذریه پیغمبر به وسیله امیرالمومنین علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها است. این انتساب به پیامبر(ص) مساله اندکی نیست و اینکه حضرت زهرا(س) در آن شرایط وصیت می کنند که سلام مرا به ذریه من تا روز قیامت برسان، افتخار بسیار بالایی برای سادات است که چنین شئون و سوابقی دارند.
شأن نزول و شواهد لغوی و تفسیری و سیاق آیات سوره کوثر همه گواه این حقیقت است که کوثر حضرت فاطمه زهرا سلام ا... علیهاست. دختر پیامبر خدا(ص) همان کوثری است که خدای سبحان برای هدایت جهانیان در نسل پیامبرش قرار داده است. شخصیت حضرت فاطمه علیها السلام مظهر خیر کثیر و مصداق انسان پربرکت و دارای خوبی های فراوان و بی نهایت است. ایشان خود اسوه حسنه جامع و جهانی و جاویدان و همسر اسوه پایدار و مادر یازده امام معصوم و سرمشق و نمونه ابدی است. حضرت فاطمه(س) جامع همه خیرات و در بردارنده همه فضایل و مکارم اخلاقی و انسان کامل و پاک از اشتباه و گناه و انحراف و به تعبیر قرآنی «مطهره» و به بیان کلامی «معصومه» است. او تنها بانوی دارای مقام عصمت و طهارت به حکم آیه تطهیر و تنها زن نمونه عالی اسلامی و مسلمان کامل به حکم آیه مباهله است و ذریه و نسل پیامبر اعظم صلی ا... علیه و آله و سلم نیز تنها از طریق فاطمه زهرا(س) گسترش یافت و پایدار شد. با درک پاسخ درست این پرسش که کوثر چیست، بهتر می توان پاسخ این پرسش را دریافت که کوثر کیست؟ فهم چیستی کوثر و مفهوم شناسی واژه کوثر، پژوهشگران و حق جویان را به شناخت کوثر راهنمایی می کند. تأمل در شواهدی که ذکر شد، این حقیقت را آشکار می کند که کوثر شخصیت انسانی است نه صفت! کوثر حقیقت فاطمیه سلام ا... علیهاست که سیدة نساء العالمین بوده و بارها پیامبر خدا او را بهترین زنان جهان از آغاز تا پایان تاریخ نامیده است. آیا جز حضرت فاطمه(س) در جهان زن دیگری وجود دارد که محور خیر کثیر و معدن و منشأ خیر کثیر شود؟ آیا می توان شخصیت دیگری را در جهان اسلام نشان داد که قرابت نسبی با پیامبر(ص) داشته باشد و در خیر کثیر بودن هم تراز حضرت فاطمه علیها السلام باشد؟ خیر کدام زن در تاریخ اسلام از خیر کثیر حضرت فاطمه بیشتر است؟ از میان مفسران، این حقیقت را شیخ طبرسی در قرن ششم هجری کشف و درک کرده است. او در نقل اقوال درباره تفسیر واژه کوثر می نویسد: هو کثرة النسل و الذریة و قدظهرت الکثرة فی نسله من ولد فاطمه علیها السلام حتی لایحصی عددهم و اتصل الی یوم القیامة مددهم (مجمع البیان، ج۵، ص۵۴۹، تفسیر سوره کوثر) کوثر فراوانی و زیادی نسل و ذریه است و زیادی در نسل پیامبر از فرزندان فاطمه علیها السلام پدید آمده و آشکار شده است به گونه ای که تعداد آنان شمارش نمی شود و تا روز قیامت ادامه دارد.
بنابراین خداوند به پیامبر تسلى داد که در طول زمان باقى مى ماند. هزاران هزار از فرزندان فاطمه در سراسر جهان پخش شدند. در میان آنان نویسندگان - فقها - محدثان و مفسران والا مقام و فرماندهان عظیم بودند که با ایثار و فداکارى در حفظ آئین اسلام کوشیدند.
پس خداوند برکتى در نسل آنجناب قرار داد که در همه عالم هیچ نسلى معادل آن نیست آنهم با آن همه بلاها که بر سر ذریه آنجناب آوردهاند و گروه گروه از ایشان را کشتهاند.
این است مختصر معنى کوثر در مقابل گستردگى و معنى جامع و وسیع آن واین سوره به همین دلیل به نام «کوثر» به معنى عطاى بسیار نامگذارى شده است .
برای ارائه نظرات خود اینجا را کلیک کنید
::تاریخ : ۱۹ بهمن ماه سال 1391 | ۷:۴۳ AM| توسط : علیرضا ماجدی نیا::